گل به حریف، یا پاس گل به خودی؟ چالش اخلاقی نقد راهبران جامعه
گل به حریف، یا پاس گل به خودی؟ چالش اخلاقی نقد راهبران جامعه
دکتر عبدالله عمادی
عضو هیات علمی گروه اخلاق کاربردی پژوهشگاه قرآن و حدیث
گاهی یک راننده تاکسی حرفی میزند و اتفاقی نمیافتد! اما یک استاد یا سلبریتی حرفی میزند و اتفاقهایی میافتد. این واقعیت، بیانگر حساس بودن جایگاه خواص و حرف و موضعشان در جامعه است. لذا توجه به پیامدهای کار آنها نسبت به کار عوام اهمیت بیشتری دارد. امروز، «اتحاد ملی» و «وفاق ملی»، تبدیل به یک گفتمان شده است. یکی از چالشهای پیش روی خواص، اعم از خواص علمی و اجتماعی و سیاسی، که ممکن است اتحاد ملی را خدشهدار کند، در موقعیت نقد حاکمیت یا بخشهایی از آن بروز میکند؛ آنجا که از سویی وظیفه نقد و بیان و اصلاح را برای خود قائلند و از سوی دیگر اگر نقد کنند دشمن از آنها سوءاستفاده و بهرهبرداری میکند. این چالش باعث میشود مردم و گروهها در ارزیابی جایگاه منتقدان سرگردان شوند که آیا مصلحاند یا مفسد؟ و خود منتقدان هم دچار تعارض میشوند که مردم و مسئولان را به سمت چه اندیشه یا جریانی باید هدایت کنند؟ اگر توجهشان را به سمت دشمن معطوف کنند، ممکن است از اصلاح داخلی غافل شوند و اگر توجهشان را به خود بکشانند، ممکن است از نقش دشمن غافل شوند یا اشتراکی بین آنها و دشمن شکل بگیرد؛ به این صورت که اگر حرف درستی در نقد حکومت بزنند، دشمن با آن همصدا میشود و آن را به سمت حرف و هدف خودش منحرف میکند. به قول معروف به دشمن پاس گل دادهاند. مثلاً از مباحث مربوط به حقوق زنان و برابری جنسیتی، بهرهبرداری سیاسی میکنند. از مباحث عدالت و آسیبهای اجتماعی همینطور. شاید در کمتر موضوع و مسئلهای این چالش پیش نیاید چرا که کمتر موضوع و مسئلهای را میتوان یافت که به هیچ یک از بخشهای حاکمیت مربوط نشود یا هیچ ارتباطی با سیاست نداشته باشد.
بسیاری از خواص در این موقعیتها خود را کنار کشیده و از اظهارنظر خودداری میکنند. سکوت مصلحتی آنها به خاطر این است که مثلاً میگویند: چه بگوییم چیزی نمیشود گفت چیزی بگوییم خرابتر میشود و از این حرفها. به همین خاطر شاهدیم که بسیاری از خواص نقش مؤثری در جامعه ندارند درحالیکه از آنها انتظار می رود همیشه نقش فعال و کنشگرانه داشته باشند نه اینکه مثل توده مردم عمل کنند و منفعل باشند. بنابراین سؤال جدی پیش میآید که در این موقعیتها اگر کسی بخواهد به وظیفه اخلاقی خود عمل کند و کنشگر باشد باید چطور عمل کند؟
پاسخ این سؤال عبارت است از برخورداری از دو خصوصیت: «همه جانبه گروی» و «ملایمت با دوستان و غلظت با دشمنان». اگر کسی با ملاحظه این دو خصوصیت، نظری بگوید یا نقدی کند، نه تنها به دشمن پاس گل نداده بلکه خودش گل زده یا دفاع کرده و به نفع نظام امتیاز گرفته است.
منظور از همهجانبه گروی این است که شخص نگاه جامع و کلانی داشته باشد، سخنان یا اقداماتش جهتدار و سودار نباشد، یک سویه عمل نکند که فقط به کاستیهای داخلی بپردازد یا فقط به توطئههای خارجی. بلکه هر دو سو را در بر بگیرد. غالباً نقد جامع با ملاحظه همه جوانب و ابعاد، اگر نه همه، دست کم اغلب افراد را قانع می کند، ولی اگر وزنه سخنان به یک سمت سنگینی کند، آن سمت دیگر شاکی میشود.
همچنین همهجانبه گرایی باعث میشود نقاط قوت و ضعف در کنار هم دیده شوند اینطور نباشد که برای یکی از آنها چهار چشم داشته باشد و برای یکی دیگر، کور باشد. به قول حافظ: عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگوی.
علاوه بر همهجانبه گروی، خصوصیت «ملایمت با دوستان و غلظت با دشمنان»- که از آیه اشداء علی الکفار رحماء بینهم (فتح: 29) استفاده میشود- باعث میشود که اظهارنظرات و نقدها برای داخل، سازنده باشد و بر علیه خارج، مؤثر. مثلاً استفاده از الفاظ و لحن ملایم برای داخلیها و الفاظ و لحن تند برای دشمنان ثابت میکند که گوینده قصد اصلاح و سازندگی دارد نه تخریب و عقدهگشایی. یا آنکه برای داخل، به نقد دلسوزانه اکتفا شود و برای خارج، از نقد فراتر رفته و محکومیت صورت بگیرد.
البته گاهی کسانی که با ملاحظه این دو خصوصیت فعالیت میکنند، مثل چوب دو سر سوخته میشوند و از سوی تندروهای هر دو طیف،مورد مناقشه و نقد قرار میگیرند یا حتی ممکن است به دردسر بیفتند. اما تحمل این نقدها و مرارت ها بهتر و اخلاقی تر از آن است که کاری صورت نگیرد یا کارها به نفع دشمن تمام شود. کنشگری اخلاقی یعنی- حتی اگر همتیمی های خوبی نداشته باشیم،- بازی درست و حسابی در میدانهای سخت و تلاش برای گل زدن به حریف، بهتر از آن است که روی نیمکت ذخیرهها بنشینیم یا گل به خودی بزنیم.