هر چند در این جا نمىخواهیم به تفصیل در باره تفسیر تقوا بحث کنیم، لیکن باید گفت: تقوا به معناى پرهیز از گناه نیست؛ بلکه به معناى ملکهاى است که موجب مصونیت انسان از ابتلا به گناه مىشود، همچنان که «عدالت» که شرط قاضى، امام جماعت و مجتهد است، به معناى ترک گناهان نیست؛ بلکه به معناى ملکه عدالت و حفظ خود از گناه است. بنا بر این، «تقوا» و «عدالت»، مرتبهاى از عصمت هستند و «عصمت مطلق» عبارت است از همان شدّت ملکه تقوا و عدالت. از این رو، امام على علیه السلام فرمود:
۰.بِالتَّقوىٰ قُرِنَتِ الْعِصمَةُ.۱
۰.تقوا و عصمت، همراه یکدیگرند.
بر این اساس، ریشه تقوا، ریشه عصمت نیز هست. حال، باید بررسى کنیم که ریشه سه ویژگی «عدالت»، «تقوا» و «عصمت» چیست؟
تا این جا بدین نتیجه رسیدیم که عدالت و تقوا و عصمت، عبارتاند از یک حالت روحى و روانى پایدار و استوار که موجب مصونیت و حفظ انسان از ابتلا به گناه مىشود. پس براى ریشهیابى عصمت باید دید که ملکات نفسانى چگونه در آدمى پدید مىآیند و چگونه یک صفت در انسان ملکه مىشود؟
به طور کلّى، ملکههاى نفسانى در نتیجه تکرار یک عمل خاص پدید مىآیند، چه آن عمل، زشت باشد و چه زیبا. براى مثال، اگر انسان مدّتى قمار کند یا دروغ بگوید و...، این اعمال زشت، کمکم به صورت عادت و ملکه، پایدار روح مىشود، تا آن جا که دیگر ترک آنها، عادتاً براى وى امکانپذیر نخواهد بود. امام على علیه السلام میفرماید:
۰.أسْوَأُ النّاسِ حالاً مَنِ انْقَطَعَتْ مادَّتُهُ وَ بَقِیَتْ عادَتُهُ.۲
۰.سیاهروزترین مردم، کسى است که مادّه (ریشه) او قطع شده و عادت او باقى است.