را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام، ملاقات کرد و مدّتى با ایشان به گفتگو پرداخت. گروهى از سران قریش، در مسجد نشسته بودند و این منظره را از دور مىدیدند. هنگامى که عاص وارد مسجد شد، به او گفتند: با که صحبت مىکردى؟ گفت: با این مردِ اَبتَر!
دیگر دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله، مانند: ولید بن مُغَیره، ابو جهل، عُقبَة بن ابی مُعیط، کعب بن اشرف و ابو لهب نیز پیوسته ایشان را با این لقب، شماتت میکردند.۱
توضیح آن که، پیامبر صلی الله علیه و آله، از خدیجه( دو پسر داشت: قاسم و طاهر. طاهر را عبد اللّه نیز مىنامیدند. این دو پسر در مکّه از دنیا رفتند و پیامبر صلی الله علیه و آله بى پسر شد. این موضوع، زبان بدخواهانِ قریش را گشود و تعبیر «أبْتَر» را براى ایشان انتخاب کردند. البتّه پیامبر اکرم در مدینه در سال هشتم هجرى، از همسر دیگرى به نام ماریه قِبطی، پسرى به نام ابراهیم داشت که او نیز پیش از دو سالگى درگذشت.
این که مشرکان، این لقب را به پیامبر صلی الله علیه و آله دادند، از آن رو بود که براى فرزند پسر، اهمیّت بسیاری قأئل بودند، چون او را ادامه دهنده راه و برنامههاى پدر مىدانستند. بعد از این ماجراها، آنان گمان مىکردند با رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برنامههایش به علّت نداشتن فرزند پسر، تعطیل خواهد شد و نام و یاد او، منقطع میگردد۲ و از این رو، خوشحال بودند.
سوره «کوثر»، در پاسخ به این شماتت، نازل شد و پیامبر صلی الله علیه و آله را به بقای نسل و ادامه راه و برنامههای او، بشارت داد و دشمن ایشان را ابتر نامید.
تفسیر
در آیه اوّل، خداوند میفرماید: (إِنَّا أَعْطَيْنَاکَ ٱلْكَوْثَرَ). سیاق کلام، سیاق بشارت است، نه