آیه، وجوب دوستى را فهمیدند. به همین جهت، از ایشان پرسیدند: آن افرادى که محبّتشان بر ما واجب شده است، چه کسانى هستند؟ براى قاریان و پژوهندگان قرآن نیز این پرسش پیش مىآید که مقصود از وجوب محبّت، چیست؟
اگر ظاهر آن مراد است، این اشکال مطرح مىگردد که: مگر مىشود کسى را به دوست داشتن شخصى دیگر، وادار کرد، در حالى که دوستى، واکنشى قلبى است که خارج از اختیار انسان است؟ دوستى یا دشمنى، اسباب و عواملی دارند که با وجود آنها، حبّ و بغض پدید مىآید و در صورت نبودِ آنها، ایجادشان خارج از اختیار انسان است.
در پاسخ باید گفت: انسان، عاشق زیبایى و کمال است و فطرت کمالجوى او به هر چه زیبایى و خوبى و پاکى است، تمایل دارد. بنا بر این، اگر خوبىها و زیبایىها را در طرف مقابل ببیند و به آنها شناخت حاصل کند، طبع او، خواه ناخواه، دوستدار و عاشق او مىشود.
از این رو، دوستىِ هر چیزِ سزاوار دوستى، پس از تحصیل شناخت به آن، حاصل مىگردد و تحصیل شناخت و کسب معرفت، براى انسان، امرى اختیارى و تحت فرمان است. پس آنچه که بر اساس این آیه حقیقتاً واجب است، شناخت خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و فضائل و سجایاى آنان است که محبّت و دوستىشان را در پى خواهد داشت و غیر ممکن است کسى این خاندان گرامى و بزرگ را بشناسد و با کمالات، پاکىها و صداقت آنان، آشنا بشود، ولى دلداده و عاشق آنان نگردد.
بنا بر این، آیات و روایاتى که به محبّت این خاندان تأکید دارند، همگى ناظر به وجوب شناخت آن بزرگواران هستند. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود:
۰.أدِّبوا أولادَکُم عَلىٰ حُبِّی وَ حُبِّ أَهلِ بَیتی وَ القُرآنِ.۱
۰.فرزندان خود را بر محبّت من و محبّت خاندانم و قرآن، تربیت کنید.