مىدادند، آنها را با ایمان و جهاد مىسنجیدند که قرآن به صراحت بیان میکند که اینها، برابر نیستند. بعلاوه، جمله (وَٱللهُ لَا يَهْدِى ٱلْقَوْمَ ٱلظَّالِمِينَ)، نشان مىدهد که اعمال آنان، همراه با ظلم و در حال شرک بوده است؛ چرا که به تعبیر قرآن، شرک نیز ظلم بزرگى است: (إِنَّ ٱلشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ).۱ اگر مراد، «سقایت حاجیان» و «تعمیر مسجد الحرام» همراه با ایمان بوده باشد، دیگر جمله پایانی آیه: (وَٱللهُ لَا يَهْدِى ٱلْقَوْمَ ٱلظَّالِمِينَ)، مفهومى نخواهد داشت.۲
اشکال دیگر این که در آیات گذشته، از اقدام مشرکان براى آبادانى کعبه سخن به میان رفته است: (مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ ٱللهِ؛ مشرکان حق ندارند که مساجد خدا را آباد کنند) و این آیات نیز به دنبال آن آمده و همین، نشانه آن است که عمران مسجد الحرام و آبدهى حاجیان در حال شرک، موضوع بحث این آیات است و چنین امری با روایت نعمان، تطبیق نمىکند.۳
البته ممکن است اشکال شود تعبیر (أَعْظَمُ دَرَجَةً) در آیه مىرساند که هر دو طرف مقایسه، عمل خوبى است، گر چه یکى بر دیگرى برترى دارد.
جواب آن است که افعلِ تفضیل، یعنى صفت تفضیلى، گاه در مواردى به کار مىرود که تنها یک طرف مقایسه، فضیلت دارد و طرف دیگر، داراى فضیلتى نیست. این گونه تعبیر، در قرآن کاربرد دارد و در عرف نیز به کار مىرود؛ مثلاً مىگویند: «دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است». مفهوم این سخن آن نیست که «هرگز به مقصد نرسیدن و تصادف کردن» چیز خوبى است، ولى «دیر رسیدن» بهتر از آن است یا قرآن مىفرماید: (وَٱلصُّلْحُ خَيْرٌ؛۴ و صلح، بهتر است). این، بدین معنا نیست که جنگ و نزاع، چیز خوبى است.۵