كَمِشْكَوٰةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ).
ثانیاً: حبابی همچون ستارهای درخشان است که از یک سو، گردش هوا را بر گرد شعله تنظیم میکند و از دیگر سو، مستقیماً تابش نور را قوّت میبخشد: (ٱلْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَةٍ ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ).
ثالثاً: روغن این چراغ، از روغن زیتون است که فوق العاده مستعدّ اشتعال است، آن هم از درختى که تمام جوانب آن، یکسان در معرض تابش نور آفتاب بوده و نه در جانب شرق باغ، کنار دیوارى قرار داشته و نه در جانب غرب، که تنها یک سمت آن آفتاب ببیند و در نتیجه، میوه آن نیمى رسیده و نیمى نارس، و روغن آن، ناصاف باشد۱: (يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَ لَا غَرْبِيَّةٍ).
رابعاً: این روغن، چنان زلال است و نیکو میسوزد که هنوز آتش به آن نرسیده، شعلهور میشود و روشنی میبخشد: (يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِىءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ).
خامساً: نورى وراى نور است. نورى است مضاعف: یک نور، نور شعله چراغ است و نور دیگر، نور حباب بلورینى که روى این شعله گذاشته شده و سبب قوىتر شدن نور چراغ شده است. نورى است در کمال درخشش و روشنایى: (نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ).
خداوند، بعد از تمام شدن مَثَل مىفرماید: (يَهْدِى ٱللهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ؛ خداوند، هر که را بخواهد، با نورِ [ایمان و معرفت] خویش هدایت مىکند).
حال اگر بخواهیم میان اجزای مشبّه و مشبّه به نسبتسنجی کنیم، باید بگوییم که شعله ایمان و معرفت الهی که در سینه مؤمن است، به سان «مصباح» افروخته است. حباب قلب مؤمن که ایمان را در وجودش تنظیم میکند، به سان «زجاجه» است. سینه مؤمن و یا به تعبیر دیگر، مجموعه کیفیت و آگاهى و افکار او که ایمانش را از گزند توفان حوادث مصون مىدارد، به سان «مشکاة» است و وحى الهى که عصاره آن در نهایت پاکى و صفاست و ایمان مؤمنان با آن، شعلهور مىشود، به سان روغن «شجرة مبارکة