107
کرائم قرآن در فضائل اهل بیت علیهم السلام

عرب، زنان را در ضمن مردان به طور یک جا با لفظ مذکّر مى‏آورند و از «ابناء»، هم پسران و هم مجموع پسران و دختران را اراده مى‏کنند؛ ولى پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نکرده و نشان داده است که قصدش تفکیک شئون مختلف بوده است، وگر نه به طور یک جا مى‏فرمود: شما و ما خانوادگى براى مباهله بیاییم.

علاوه بر این، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مى‏بایست از تعابیرى استفاده می‌نمود که شامل زنان، فرزندان و خودى‏ها و افراد بسیار نزدیک نجرانیان نیز مى‏گردید. بر این اساس، پیامبر صلی الله علیه و آله تا ابد به همه جهانیان نشان داد که: من یک خودى ـ که چون جان من است ـ بیشتر ندارم. پس به جاى «انفسنا»، یک نفْس را به میدان مى‏آورم و یا خواست بفرماید: از میان همه خودى‏ها، یعنى سلمان و ابو ذر و مقداد و عمّار و اصحاب برجسته، بهترین و بافضیلت‏ترین آنان را همراه مى‏آورم تا بر مردم، اتمام حجّت گردد که پس از من، چه کسى نزدیک‏ترین شخصیت به من است و در این مسئله سنّ بیشتر و سایر ملاک‏هاى فرعى مطرح نیست.

البتّه رسول خدا صلی الله علیه و آله چندین بار دیگر نیز این مسئله را به اثبات رساند، همچون: مسدود نمودن همه درها به مسجد النبى، جز درِ خانه خود و على علیه السلام و یا برادر نمودن على علیه السلام با خود ضمن خواندن عقد اخوّت میان مؤمنانِ کفو با یکدیگر و اقدامات دیگرى از این دست تا با ترجیح دادن على علیه السلام در همه مواقف ویژه و کلیدى، گزینش او براى امر مهم و کلیدى خلافت و امامت نیز آشکار گردد و پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله، مردم بر سرِ آن اختلاف ننموده، کسى جز على علیه السلام را بر مسند حاکمیت ننشانند.

شایان ذکر است که تطبیق «انفس» بر امام علی علیه السلام از سده اوّل هجری سابقه دارد. برای نمونه، عامر شعبی (م ۱۰۳ق) از فقها و دانشمندان کوفی در سده اوّل، مراد از «انفسنا» را علی بن ابی طالب علیه السلام می‌داند.۱

این، در حالی است که تفسیر «انفس» به پیامبر صلی الله علیه و آله، نادر و در میان متقدّمان، کم‌سابقه

1.. زاد المسیر: ج۱ ص۲۸۹. نیز، ر. ک: البحر المحیط: ج۳ ص۱۸۸.


کرائم قرآن در فضائل اهل بیت علیهم السلام
106

این، از انطباق کلمه «انفسنا» بر شخص على بن ابى طالب علیه السلام، امامت امیر مؤمنان و شایستگى ایشان براى ولایت جامعه اسلامى به اثبات مى‏رسد.

با این همه و با وجود این که تطبیق «انفسنا» بر على علیه السلام، تفسیرى قابل قبول، مطابق تاریخ و منطبق بر روایات است، برخى از مفسّران اهل سنّت، گرفتار تعصّب و پیش‌داورى گردیده، در تفسیر آیه، مطالب تعجّب‌برانگیزى گفته‏اند. بر اساس گفتار آنان، کلمه «انفسنا» بر على علیه السلام دلالت نمى‏کند؛ بلکه مراد از آن، خود پیامبر صلی الله علیه و آله است۱ و على علیه السلام جزء کلمه «ابناءنا» به حساب آمده و به مباهله فرا خوانده شده است. آلوسى با این ادّعاى عجیب مى‏نویسد: در عرف عرب، داماد، پسر شمرده می‌شود. از این رو، استعمال نوه دختری و داماد در «ابناء» یا مجاز است یا عموم المجاز.... پس (ندعوا انفسنا)، یعنی احضار خود.۲

در پاسخ باید گفت که بر اساس آیه، پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور شد که عدّه‏اى را براى مباهله فرا بخواند و با خود، همراه سازد. دعوت کردن انسان از خودش چه مفهومى دارد و چگونه مى‏تواند سخنى فصیح و ادیبانه باشد؟ آیا در کتابى که سراسر فصاحت و بلاغت است، چنین سخن غیر فصیحى جاى دارد؟۳ ضمن آن که اگر قرار به انضمام بود، سزاوارتر بود که فاطمه زهرا( ضمن «ابناء» ذکر گردد؛ چرا که او فرزند رسول خدا بود و در ادبیّات

1.. مانند: آلوسی در روح المعانی (ج ۲ ص۱۸۱)، زمخشری در الکشّاف (ج ۱ ص۳۶۸)، ابو حیّان اندلسی در البحر المحیط (ج ۳ ص۱۸۸).

2.. تفسیر الآلوسی: ج۲ ص۱۸۱.

3.. ر. ک: حقائق التأویل، سیّد رضی: ص۱۱۲. در این کتاب، شاهد ارائۀ این جواب از سوی امام رضا علیه السلام به مأمون هستیم. گفتنی است آلوسی در جواب گفته است: در عرب به فراوانی این تعبیر وجود دارد که «دعَته نفسُه إلى کذا، و دعوتُ نفسی إلى کذا، نفسش او را به امری فرا خواند و خود را به فلان کار دعوت کردم». این، در حالی است که دعوت در تمام این استعمالات، مجازی است و قرینه‌اش این است که در چنین دعوتی هیچ ندایی وجود ندارد و داعی و مدعو، یک نفر است. به همین جهت نیز دعوت در این نمونه‌ها به معنای ترغیب کردن یا وادار کردن است، امّا در آیه به سبب وحدت سیاق باید به معنای حقیقی اکتفا کرد، چرا که دو متعلّق ابتدایی دعوت (ابناء و نساء) غیر از داعی است. گفتنی است که این اشکال به استدلال شیعه قبل از آلوسی توسّط ابو بکر رازی معروف به جصّاص (صاحب أحکام القرآن) مطرح شده است (ر.ک: البحر المحیط: ج۳ ص۱۹۰).

  • نام منبع :
    کرائم قرآن در فضائل اهل بیت علیهم السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری؛ با همکاری مهدی کمانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 31741
صفحه از 593
پرینت  ارسال به