ب. شارح معتقد است، واژه «سماء» در بعضي روايات، همان عالم مجردات است. ۱
او در شرح حديثي از امام ششم( كه فرمود: «من تعلم العلم و عمل به و علم لله دعي في ملكوت السموات عظيماً...» ۲ چنين مينويسد:
محتمل است كه فاعل [يعني عالم] به سبب آن افعال، اتصال معنوي به عالم مجردات و اهليت پيوستن به اهل ملكوت آسمانها پيدا نموده و عظيم شمرده شود، زيرا از مرتبه پست انساني به اين مقام رسيد، نه آنكه از اول چنين باشد.
علامه شعراني اين مطلب را تأييد نموده مينويسد:
اتصال به عالم مجردات و به تعبير ديگر، اتحاد نفس ناطقه با عالم عقول در کتب صدرالمتألهين، به تفصيل بيان شده است. در اينجا فرع بر اين است كه مراد از آسمانها، عالم روحاني باشد. ۳
ج. در حديث دوازدهم كتاب «العقل و الجهل»، نسبت به اعتزال و گوشهگيري ترغيب شده است. شارح الكافي در ذيل اين حديث مينويسد:
درباره اعتزال بايد تفصيل قايل شد. اينكه پيامبر اكرم( و ائمه اطهار( ميفرمايند كه اعتزال نافع است، منظور اين نيست كه در هر حالت و براي هر انسان سودمند است، بلکه مانند طبيب براي مريض خاص است. ۴
علامه شعراني در توضيح اين مطلب مينويسد:
اگرگفته شود كه اطلاق، مفيد تعميم است، پس از كجا تخصيص فهميده ميشود و چگونه ميتوان موردي را كه حكم، خاص آن است، شناخت؟ گوييم: چنين مواردي همه مقرون به قراين و معلل به عللي است كه مراد آنها را ظاهر ميكند؛ مثلاً در مدح عزلت فرمودهاند: «إنه يعبد ربه و يدع الناس من شره؛ گوشهنشين پروردگار خود را عبادت ميكند و مردم هم از شر او در اماناند».
از اين عبارت فهميده ميشود كه حسن عزلت براي عبادت و سلامت مردم از شر شخص گوشهنشين است و نيز فهميده ميشود كه اگر معاشرت، خود عين عبادت باشد، مانند تعليم و تعلم معارف ديني و قرآن يا كسب روزي حلال، در اين صورت، عزلت رجحاني ندارد. همچنين در احاديثي كه ترغيب به كسب مال و قناعت به مقدار كم ميكنند، بايد به قرينهها توجه داشت. ۵
د. در نخستين حديث «باب الاضطرار الي الحجة» چنين آمده است:
فثبت أن له سفراء في خلقه يعبرون عنه إلي خلقه و عباده يدلونهم علي مصالحهم و منافعهم و ما به بقاءهم و في تركه فناءهم؛ ۶