به نسلهاي بعدي در دست است؛ ۱ به نحوي كه ميتوان نشان داد شالودة حديث شيعه بر نگارش حديث و انتقال کتبي آن استوار بوده است. اين امر تا بدانجا مسلم بوده است که شيخ طوسي در مقام بيان دليل بر حجيت خبر واحد، از اجماع طايفه حقه بر عمل به اخبار مدون در اصول و تصانيف حديثي ياد ميکند و به اين ترتيب، همساني اين دو مسأله را در بين طايفه آشکار ميسازد. ۲
تضعيف برخي از روايات به دليل مكتوب نبودن (در مقام نقد اسناد)
از نكات قابل توجه در مشي محدثان و عالمان بزرگ شيعه، تضعيف برخي از روايات نقل شده به صورت شفاهي بوده كه در اصول و كتب راويان اصلي آنها مندرج نبوده است.
شيخ مفيد در مقام رد روايتي از يعقوب بن شعيب، دليل آن را خالي بودن اصل وي از اين حديث ميداند. ۳ شيخ طوسي نيز در مقام تضعيف روايتي از حذيفة بن منصور، عاري بودن کتاب وي را از اين روايت به عنوان دليل ذکر نموده و کتاب وي را مشهور و معروف مينامد. ۴
هر چند خالي بودن اصل يا كتاب از روايات محدود و معدود، به علل گوناگوني امكانپذير است، اما چنانچه تعداد اين نوع روايات زياد باشد، دليل موجهي براي خالي بودن اصل يا كتاب راوي اصلي از آن وجود ندارد. در نتيجه، اين نوع روايات با نوعي ترديد و ابهام روبهرو خواهند بود.
تدوين كتب اربعه از روي اصول
بسياري از محققان بر مبنا بودن اصول و نوشتههاي اصحاب در بين محدثان طراز اول شيعه تصريح نمودهاند. ۵ كتب اربعه نيز از تدوين اصول و كتب حديثي اصحاب تأليف يافتهاند.
شيخ صدوق در خطبه كتاب من لا يحضره الفقيه چنين ميگويد:
و تمامي آنچه در آن [من لا يحضره الفقيه] است، از كتابهاي مشهوري برگرفته شده است كه محل رجوع و تكيهگاه به شمار ميآيند؛ مانند كتاب حريز بن عبدالله سجستاني و كتاب عبيدالله بن علي حلبي و كتابهاي علي بن مهزيار اهوازي و كتابهاي حسين بن سعيد و [كتاب] النوادر [از] أحمد بن محمد بن عيسي و كتاب نوادر الحكمة تأليف محمد بن أحمد بن يحيي اشعري و كتاب الرحمة متعلق به سعد بن عبدالله و [كتاب] جامع شيخ ما محمد بن حسن بن وليد( و [كتاب] النوادر [از] ابن ابي عمير و كتابهاي المحاسن متعلق به أحمد بن ابي عبدالله برقي و رسالة پدرم( به من و ديگر كتابها از اصول و تصنيفاتي كه طرق من به آنها در فهرست كتابهايي كه از مشايخ و پيشينيانم( از طريق من روايت شده، شناخته شده است. ۶
1.. الكافي، ج۱، ص۵۲، ح ۶ ؛ همان، ج۱، ص۵۳، ح ۱۸ كه بيانگر انتقال احاديث از طريق كتابهاي حديثي اصحاب است.
2.. عدة الأصول، ج۱، ص۱۲۶.
3.. جوابات أهل الموصل، ص۲۴.
4.. التهذيب، ج۴، ص۱۶۹.
5.. عدة الأصول، ج۱، ص۱۲۶؛ الرعاية في علم الدراية، ص۷۲ ؛ مشرق الشمسين، ص۲۶۹.
6.. «وَ جَمِيعُ مَا فِيهِ مُسْتَخْرَجٌ مِنْ كُتُبٍ مَشْهُورَةٍ عَلَيْهَا الْمـُعَوَّلُ وَ إِلَيْهَا الْمـَرْجِعُ مِثْلُ كِتَابِ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّـهِ السِّجِسْتَانِيِ و وَ كِتَابِ عُبَيْدِ اللَّـهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ وَ كُتُبِ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ الْأَهْوَازِيِّ وَ كُتُبِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ نَوَادِرِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ كِتَابِ نَوَادِرِ الْحِكْمَةِ تَصْنِيفِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ وَ كِتَابِ الرَّحْمَةِ (من لايحضره الفقيه، ج۱، ص۴) لِسَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّـهِ وَ جَامِعِ شَيْخِنَا مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ( وَ نَوَادِرِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ كُتُبِ الْمَحَاسِنِ لِأَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّـهِ الْبَرْقِيِّ وَ رِسَالَةِ أَبِي( إِلَيَّ. و غيرها من الْأُصُولِ وَ الْمـُصَنَّفَاتِ الَّتِي طُرُقِي إِلَيْهَا مَعْرُوفَةٌ فِي فِهْرِسِ الْكُتُبِ الَّتِي رُوِّيتُهَا عَنْ مَشَايِخِي وَ أَسْلَافِي(». (من لا يحضره الفقيه، ج۱، ص۳ - ۴).