عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ قَالَ: قِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّـهِ(: لِمَ صَارَ الرَّجُلُ يَنْحَرِفُ فِي الصَّلَاةِ إِلَى الْيَسَارِ؟ فَقَالَ: لِأَنَّ لِلْكَعْبَةِ سِتَّةَ حُدُودٍ أَرْبَعَةٌ مِنْهَا عَنْ ۱ يَسَارِكَ وَ اثْنَانِ مِنْهَا عَلَى يَمِينِكَ، فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ وَقَعَ التَّحْرِيفُ ۲ إِلَى الْيَسَارِ ۳ ؛
علي بن محمد ۴ در مرفوعه ۵ خود ميگويد که از ابوعبد الله [امام صادق] پرسيدند: چه شد که شخص بايد در نماز به سوي چپ منحرف شود؟ وي پاسخ داد: زيرا کعبه شش حد دارد که چهار حدش در سمت چپت قرار دارد و دو حدش در سمت راستت. به همين سبب، انحراف به سوي چپ صورت ميگيرد.
درباره اين حديث چه بايد گفت؟ نخست، آن که سند آن بسيار ناقص است، به گونهاي که محمد باقر مجلسي را بر آن داشته است تا بسيار ضعيفش بخواند. ۶ بدين ترتيب، از نظر مجلسي اين حديث را نبايد سخن امام معصوم دانست و ما ميتوانيم در اين زمينه از او پيروي کنيم. دوم، آن که پرسشي است جالب و گوياي آن که در آن زمان اندکي چرخش به چپ، و از قرار معلوم به چپ قبله، در نماز ۷ عملي معروف بوده است، ليکن کساني که اين کار را ميکردند، از علت انجامش بيخبر بودند. سوم، آن که پاسخ اندکي مبهم است. به نظر ميرسد که انحراف به سمت چپ، با اين واقعيت که بيشينة حدود کعبه در طرف چپ است نه راست، پيوند خورده است، اما در اينجا «حد» کعبه را بايد به چه معنايي فهميد؟ گويا به نظر ميرسد که از ما خواسته شده است که اين بنا را داراي شش وجه بدانيم. ۸
1.. در اينجا طوسي، تهذيب، ج۲، ص۴۴، ش۱۴۱، هنگام نقل حديث به جاي «عن» از «علي» استفاده کرده است. وي اين حديث را از محمد بن يعقوب، يعني کليني نقل ميکند.
2.. ميتوانستيم انتظار داشته باشيم که به جاي تحريف، کلمه انحراف يا شايد تحارف به کار برود.
3.. در تهذيب به جاي الي، علي آمده است.
4.. کليني از دو عالم به اين نام حديث نقل ميکند (ر.ك: بروجردي، اسانيد کتاب الکافي، ج۱، ص۴۸، ش ۲۱ و ۲۲). به نظر ميرسد که شخص مورد نظر در اين حديث، اولي باشد؛ يعني عموي مادري وي علي بن محمد بن ابراهيم الرازي الکليني، معروف به علان (ر.ك: همان، ج۳، ص۳۱۹، ش۱۴). براي ديدن فهرستي از سندهاي به شکل «علي بن محمد رفعه» که در الکافي آمده است (ر.ك: همان، ج۳، ص۴۳۰، ش۳).
5.. براي ديدن معناي فعل «رفع» در اين حديث، ر.ك: شهيد ثاني، شرح البداية، ج۳، ص۳۲، ش۲۲.
6.. وي درباره اين حديث و حديث ديگري که از آن سخن خواهيم راند، ميگويد: الروايتان ضعيفتا الاسناد جدّاً (مرآة، ج۱۵، ص۴۸۱، س۲۰). در واقع در اينجا شاهد اجماع عالمان امامي، همان گونه که خواهيم ديد، هستيم. حتي يوسف بحراني، که به اين احاديث سخت متمايل است، ضعف سندي آنها را ميپذيرد (حدائق، ج۶، ص۳۸۴، س۱۹).
7.. منابع اهل سنت سنتي طولاني را حفظ کردهاند که بر اساس آن شعبي مجموعهاي مشابهتهاي بين رافضه و يهود بر ميشمارد، که يکي از آنها اندکي منحرف شدن از قبله است: اليهود يولّون عن القبله شيئاً و کذلک الرافضه (للكعي، شرح اصول اعتقاد اهل السنة و الجماعة، ص۱۵۵۰، س۱۹ (ش۲۸۲۳)؛ ابنالجوزي، الموضوعات، ج۱، ص۲۵۳، س۹)؛ در برخي روايتها به جاي يولون، تعبير تزولوا (ابوبكر الخلال، سنة، ج۱-۳، ص۴۹۸، س۳، ش۷۹۱؛ ابنتيميه، منهاج، ج۱، ص۱۵، س۷) يا زالوا (همان، ص۱۹، س۱۲) به کار رفته است. اين نکته گوياي آن است که سنيان نخستين کوفه، از اين عمل شيعيان باخبر بودند.
8.. آنچه را که ميتواند تصوير شش وجهي کعبه به شمار ميرود، ميتوان در مينياتور فالنامه متعلق به دوران صفوي در قرن شانزدهم يافت. اين فالنامه جزو مجموعه پوزي (Pozzi) است و اينک در موزه ژنو (inv. ۱۹۷۱-۱۰۷/۳۷) نگهداري ميشود. (ر.ك: رابيسنون و ديگران: L’Orient d’un colletctionneur, Geneva ۱۹۹۲, ۶۵, ۹۶, ۱۲۴ no. ۹۲, ۲۵۶ اين مطلب را وامدار اولِگ گرابر هستم). احتمالاً حديث ما ممکن است در پشت اين تصوير قرار داشته باشد. رهيافت مشابه ديگر آن است که کعبه را در برگيرنده حِجر بدانيم، انديشهاي که در منابع کهن به خوبي شناخته شده است (براي مثال، ر.ك: ازرقي، اخبار مکه، ج۱، ص۳۱۲، س۷ و۱۰؛ ص۳۱۳، س۱۰؛ ص۳۱۵). همچنين عالمان بعدي اين مطلب را فراموش نکرده بودند (براي مثال، ر.ك: ابن قدامه، مغني، ج۵، ص۲۲۹، س۱۲ و شرحي که در پي آن آمده است؛ شهيد اول، ذکري، ج۳، ص۱۶۹، س۱۵). در اين صورت، اگر ما سه گوشه متعارف براي کعبه در نظر بگيريم و به جاي گوشه چهارم، حجر را قرار دهيم، شش گوشه حاصل ميشود و حجر ـ که در واقع، چون کسي از عراق به بنگرد، در سمت راست او قرار ميگيرد ـ حدود فضاي نيمي از کل را اشغال خواهد کرد. تناسب دقيق نخواهد بود، اما با اين همه، معنادار خواهد شد.