فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51 - صفحه 147

ثابت شد كه حق تعالي سفيراني در ميان خلق خود دارد كه از جانب او به سوي بندگانش رفته و آنها را به مصالح و منافعشان رهنمون مي‌كنند و نيز به آنچه بقاي آنها در آن امور است و فناي آنها در ترك آنهاست، راهنمايي مي‌كنند.
ملا صالح در شرح اين حديث مي‌نويسد:
... بالجمله، در جمله اخير اشاره‌اي به هدايت انبيا به حكمت نظري است، [ليكن] جملات قبل بر حكمت عملي دلالت مي‌كند.
علامه شعراني در تعليقه خود بر اين عبارات مي‌نويسد:
حكمت نظري ـ كه انبيا آورده‌اند ـ آنچه به الهيات متعلق است، دربر مي‌گيرد؛ زيرا كشف اسرار طبيعت از وظايف انبيا نيست.
اما در حكمت عملي همه مسائل آن از دين محسوب مي‌شود و از وحي اخذ مي‌گردد؛ چه مسائل آن از دين محسوب ‌شود و از وحي اخذ‌گردد و چه از مسائل اخلاق باشد يا از تدبير منزل يا از سياست مدن. از اين‌رو، حكماي اسلام مسائل حكمت عملي را متروك گذاشتند و به تعاليم شريعت بسنده نمودند. اما فلاسفه يونان از مسائل حكمت عملي، بسيار بحث نمودند و در اين زمينه كتاب‌هايي نگاشتند كه برخي نيز به زبان عربي ترجمه شده است. ليكن ميان آن مباحث و آنچه به تفصيل و تحقيق در سلوك عملي، در [چارچوب] شريعت اسلامي بيان گرديده، تناسبي وجود ندارد؛ زيرا فقهي نظير فقه اسلام و اخلاقي نظير كتاب‌ إحياء علوم الدين و ساير كتب مربوط به سير و سلوك و تهذيب نفس و امثال آن ندارد و حكماي اسلام تنها قواعد كلي و عام و مختصري از يونانيان را، بدون آن‌كه متعرض تفاصيل آن شوند، ذكر كرده‌اند؛ همان‌طور كه ادبيات، شعر و داستان‌هاي يونانيان را به كناري نهاده، به اشعار عرب و ادبيات قرآني و قصص پيامبران( و آثار صلحا بسنده نمودند. و نيز علم خطابه، يعني «ريطوريقي» را ترك نمودند و به مواعظ پيامبر(صلي الله عليه و آله) و ائمه( و اولياي خدا اكتفا نمودند. ليكن از يونانيان، علوم طبيعي و رياضي را برگرفته و بر آنها افزودند. چون تفصيل اين امور در شأن انبيا نبوده و در شريعت نيز ذكر نشده است... ۱
ه‍ . در حديث چهارم «باب حدوث العالم» چنين آمده است:
... امام صادق(عليه السلام)، تخم مرغي از دست پسركي گرفته، سپس به عبدالله ديصاني مي‌فرمايد: اي ديصاني، اين تخم مرغ، سنگري است پوشيده كه پوست كلفتي دارد و زير آن پوست نازكي است و زير پوست نازك، طلايي روان و نقره‌اي آب شده است، كه نه طلاي روان به نقره آب شده درآميزد و نه نقره به طلا و به همين حال باقي است. نه مصلحي از آن خارج شده تا بگويد من آن را اصلاح كردم و نه مفسدي درونش رفته تا بگويد من آن را فاسد كردم و معلوم نيست براي توليد جوجه نر آفريده شده يا ماده ناگاه، شكافته مي‌شود و مانند طاووسي رنگارنگ از آن بيرون مي‌آيد. آيا تو براي اين مدبري نمي‌يابي؟ ۲
ملا صالح در شرح اين مطلب مي‌نويسد:

1.. شرح الکافي، ج۵، ص۱۰۰.

2.. الکافي، ج۱، ص۷۹.

صفحه از 171