يادکردهاي ايرانشناختي در الکافي
سيد مجتبي آقايي
مهدي حجتپناه
چکيده
در اين نوشتار تلاش شده تا نمونههايي از كاربرد احاديث در پژوهشهاي حوزه دين و فرهنگ ايراني نمايانده شود. از اين رو، به كتاب الكافي مراجعه شده و احاديثي كه با مذهب ايرانيان در ارتباط بوده جمعآوري گرديده و تحليلوارهاي از آنها ارائه شده است.
کليد واژهها: فرهنگ ايراني، آيين مجوس، مجوس در الكافي.
درآمد
گذشته از تواريخ مشهور و برخي از کتب ملل و نحل، ساير منابع اسلامي (همچون تفاسير، كتب فقهي، منابع ادبي، حديث، كتب لغتشناسي، سفرنامهها و آثار جغرافيدانان، كتب فلسفي، انساب و مانند آنها) جايگاه چنداني در شناخت دين و فرهنگ کهن ايراني نيافتهاند؛ چه، بسياري پيشاپيش چنين پنداشتهاند كه در اين دسته از منابع، شواهدي كه به كار پژوهش در حوزه مذکور بيايد، وجود ندارد. اين امر در حالي رخ داده است که با مروري ساده ميتوان دريافت که انبوهي از شواهد ارزشمند در اين دسته از منابع وجود دارد. ۱
از ميان اين منابع، «حديث» مورد غفلتي مضاعف قرار گرفته است؛ چه، به علاوه، در نتيجه رويکرد سنتي ـ که بيشتر سوداي درستي يا نادرستي «حديث» را در سَر دارد ـ کمتر کسي به اين نکته التفات کرده که «حديث»، باري گواهي مکتوب و مستندي است مقارن با دوره حساس انتقال از ايران زرتشتي به ايران اسلامي. بنا بر اين، در مجموعه احاديثي که به دين و فرهنگ ايراني ربطي دارند، به درستي، ميتوان به شواهدي دست يافت که هم چگونگي دينورزي ايرانيان زرتشتي و هم چگونگي فرايندهاي آن انتقال مهم را نشانگر باشند. ۲
1.. يکي از معدود پژوهشهايي که با تکيه بر معدودي از اين منابع مغفول مانده، به انجام رسيده و ثمرات قابل توجهي هم داشته، کتاب تاريخ و فرهنگ ايران در دوران انتقال از عصر ساساني به عصر اسلامي اثر دکتر محمد محمدي ملايري است.
2.. به علاوه، امروزه در نتيجه کوششهاي برخي از پژوهشگران، کم کم آشکار شده است که بايد به سياق اسرائيليات، براي زرتشتيات هم فکري کرد. يک نمونه جالب توجه در اين چارچوب را ميتوانيد در پژوهشي از «مهدي مهريزي» ببينيد که در آن، نويسنده ارجمند ضمن توجه به واحد بودن خبر و نيز ترديد در وثاقت روات آن، متن روايت را با بخشي از کتاب معراجنامه زرتشتي موسوم به ارداويرافنامه مقايسه کرده است. (رک: نوانديشي ديني و مسأله زن، ص ۳۳۷ ـ ۳۴۷)