است. از آن گذشته، تا کنون تحقيقي دقيق درباره رابطه بين حجم مغز و فعاليت عقلي و شناختي صورت نگرفته است. ۱
ج. علم مفهومي عيني و مستقل از انسانها نيست، بلکه ساخته همين انسانهايي است که داراي علايق، گرايشها و پيشفرضهاي خويشتناند. براي مثال، فرويد متأثر از نگرش مرد سالار قرن نوزدهم، روانکاوي خود را بر اساس فروتر شمردن زنان آغاز کرد و نتيجه گرفت که زنان عقده اختگي دارند؛ حال آن که امروزه به خوبي نقش پيشفرضهاي انسان در نظريههاي علمي وي بررسي و نشان داده شده است. در واقع، متأثر از فضاي اجتماعي که دانشمندان در آن زندگي ميکنند و مفروضات حاکم بر آن است که آنان تحقيقاتي را آغاز ميکنند و نتايجي را اعلام ميکنند که گويي خصلت فرازماني و فرامکاني دارد. در قرن نوزدهم مطالعات متعددي از سوي دانشمندان صورت گرفت و «ثابت» کرد که قشر خاکستري نژاد سفيد پرچينتر و پيشرفتهتر از ديگر نژادها، بويژه سياهان است، يا ضريب هوشي سفيدها از ديگران بالاتر است و بدين گونه، از يافتههاي علمي براي تأييد نژادپرستي و مانند آن فراوان بهره برده شد. براي همين، لازم است که، به نوشته آليسون استون، به ياد داشته باشيم که گزارشهاي علمي هرگز خطاناپذير نيستند، بلکه همواره در معرض حک و اصلاح مدام قرار دارند. ۲ براي مثال، در قرن نوزدهم اين ادعاي پزشکي مطرح شد که ميان مغز و اندامهاي جنسي بر سر به دست آوردن نيرو رقابت است و در نتيجه، زناني که در پي تحصيل و تعلم هستند، عقيم ميشوند. ۳
با توجه به اين سه نکته لازم است که هوشيارانه با يافتههاي علمي برخورد کرد و آنها را گزينشگرانه و غير انتقادي براي اثبات اين ادعا و آن سخن به کار نگرفت. امروزه مقايسه زن و مرد به «بنز» و «تريلر» و مسلم گرفتن اين نوع تفاوتها و اين که از ميان هزار مرد، تنها يک زن به حکومت ميرسد، قوت اقناع خود را از دست داده است و به سادگي نميتوان از آنها بهره برد. حاصل، آن که به کمک يافتههاي علمي بدون احاطه بر روندي که پيموده و استفاده از برخي شواهد، بدون توجه به شواهد نقيض و مطالعات ناقص آنها نميتوان از فضايل متفاوت اخلاقي زنانه و مردانه سخن گفت. با اين حال، و با آن که يافتههاي مربوط به تفاوت زيستشناختي ميان زن و مرد و تفاسير آنها به نقد کشيده و:
اينک تقريباً در همه جا بيارزش شمرده ميشود، تلاش مداوم در جهت گردآوري دادههاي علمي تجربي براي به کرسي نشاندن ايده تفاوتهاي زيستشناختي ذاتي بين زن و مرد ادامه دارد. ۴
د. اين نکته خود نيازمند بحثي مستقل است که چگونه ميتوان در مسائل اخلاقي از «جنس» به «جنسيت» نقب زد. امروزه در مطالعات زنان دو واژه به صورت جفتي مورد بحث قرار ميگيرد: يکي جنس (sex) و ديگري جنسيت يا جِندِر (gender). تا نيمه اول قرن بيستم براي اشاره به تفاوتهاي
1.. حلم الجينوم و اوهام اخري، ص۲۰۰.
2.. An Introduction to Feminist Philosophy, P. ۳۸.
3.. حلم الجينوم، ص۲۰۰.
4.. فمينيسم، ص۲۴.