گاه يک واقعه، سبب نزول آيات متعدد دانسته شده است؛ به عنوان مثال، واحدي، آية ۸ سورة عنكبوت ۱ و آية ۱۴ سورة لقمان ۲ و آية ۱۵ سورة احقاف ۳ را درباره سعد بن ابيوقاص دانسته و داستاني مشابه نقل كرده است.
بخاري براي آية ۹۷ سورة نساء ۴ و آية ۱۰ سورة عنكبوت ۵ سبب نزول مشابه آورده است. ۶ سيوطي نيز آية ۸۵ سورة إسراء ۷ را درباره پيشنهاد يهود به قريش از پرسش درباره روح، از نبي اكرم( دانسته و ترمذي، حاكم نيشـابوري و قرطبــي، علاوه بر آن، همين سبب را براي نزول، آية ۱۰۹ سورة كهف ۸ آوردهاند. ۹
دقت در همة اين روايات، نشان ميدهد كه همگي از باب اجتهاد راويان در تطبيق حـوادث با آيات است. لل علامه طباطبايي نوشته است:
ممكن است گوناگوني روايات اسباب نزول ذيل يك آيه، به اين دليل باشد كه راويان، خود به تطبيق داستانهاي مختلف با آيات قرآني پرداختهاند. ۱۰
علامه طباطبايي روايات اسباب نزول را برداشت و استنباط راوي ميداند كه با مطالعه حوادث و وقايع تاريخي كوشيده تا آنها را با آياتي كه با آن پيشامدها همسو هستند، مرتبط سازد. و در جاي جاي تفسير خود، اين نكته را يادآور شده است:
آنچه به عنوان سبب نزول طرحشده، همه يا بيشتر آن (در واقع) استنباط راوي است؛ بدين معنا كه ايشان عمدتاً حوادث تاريخي را گزارش ميكنند و سپس آن را با آياتي كه قابل انطباق با آن حادثه است، همراه ميسازند و اسباب نزول آيه به حساب آوردهاند. ۱۱
وي تعارض روايات را دليل روشني بر اين مطلب دانسته است؛ به اين معنا كه در بسياري از آيات، ذيل هر آيه چندين سبب نزول متناقض نقل شده كه هرگز با هم جمع نميشوند، حتي گاهي از يك شخص، مانند ابن عباس، در يك آيه معين، چندين سبب نزول روايت شده است... :
چنين تناقضهايي دو علت بيش تر ندارد:يا به دليل نظري و اجتهادي بودن متن است نه نقل حس از واقع که طبعاً ممکن است دو نظر متناقض از يک يا چند نفر را نشان دهد، و يا نتيجة دروغ پردازي و وضع احاديث گوناگون. ۱۲
1.. همان.
2.. «وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْناً وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا...».
3.. « وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ... وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا».
4.. «وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَوَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ...».
5.. « إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا...».
6.. « وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاءَ نَصْرٌ...».
7.. صحيح، بخاري، كتاب التفسير، باب «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ...»، ش۴۵۹۶؛ نيز ر.ک: اسباب النزول (واحدي)، ذيل آيات مذكور.
8.. «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي...»
9.. «قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً»
10.. لباب النقول، ص۱۷۲؛ اسباب النزول (واحدي)، ص۲۴۶؛ سنن الترمذي، ش۳۱۴۱ و آن را حسن و صحيح دانسته است؛ المستدرک، ج۲، ص۵۳۱؛ نيز ر.ک: جامع البيان، ج۲۱، ص۸۱؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۶۹.
11.. الميزان، ج۶، ص۱۱۵.
12.. همان، ج۴، ص۷۴ نيز ر.ک: ج۵، ص۲۵۸، ص۳۸۶؛ ج۳، ص۳۴۳؛ ج۴، ص۴۱۲؛ ج۱۴، ص۳۵۳ و...