ب. ابن ابي الحديد اين کلام امير( را ـ که در وصف دهر فرمود: «متظاهرة أعلامه» ـ بر سبيل عادت عرب ميداند و پس از بيان معنا ميگويد:
و هذا الکلام جارٍ منه( علي عادة العرب في ذكر الدهر، و إنما الفاعل على الحقيقة ربّ الدهر. ۱
ج. نمونه ديگر در کلام امام: «تأملوا أمرهم... ليالي كانت الأكاسرة و القياصرة أرباباً لهم...» است. شارح ميگويد:
أي ملوکاً، و کانت العرب تسمّي الأکاسرة أرباباً، و لمّا عظم أمر حذيفة بن بدر عندهم سمّوه ربَّ مَعَدّ. ۲
د. امام در ذم خوارج ميفرمايد: «أصابکم حاصب»، و شارح در شرح آن ميگويد:
هذا من دعاء العرب، قال تيم بن أبي مقبل:
فإذا خلت من أهلها و قطينها فأصابها الحصباء و السفّان. ۳ ه . نمونه آخر در اين باب، به کنيهاي برميگردد که گويي امام به حجاج دادند: «أبووذحة». شارح چندي از اقوال ديگران را ميآورد و سپس نظر خود را با توجه به عادت عرب بيان ميکند که:
عرب عادت داشت انسان را کنيه دهد، اگر قصد بزرگداشت او را داشت، کنيهاي عظيمش ميبخشيد، و چنانچه حقيرش ميدانست، او را با کنيه زشت و تحقير آميز ميخواند، و امام، طبق عادت عرب، حجاج را به منظور تحقير به بدترين يچزها کنيه نهاده است؛ حال يا به خاطر زشتي خوي و خباثت درونش، و يا به دليل پستي ظاهر و منظرش. ۴
نتيجه
نهج البلاغه مهمترين الگوي سخنداني پس از قرآن و کلام رسول است و شرح ابن ابي الحديد از مهمترين منابعي است که با توجه به پايه شارح در سبک شناسي کلام علوي، ما را به جلوههاي بلاغي اين کتاب عظيم رهنمون است. خود حضرت نيز در سخنان خود به ويژگيهاي متن ادبي تا حدودي اشاره دارند، و ابن ابي الحديد موارد گوناگوني از جلوههاي بلاغي و بديعي نهج البلاغه را استخراج کرده است و در برخي موارد، به طور گسترده، استطرادات و فصلهايي را به بسط برخي اصول و فنون بلاغت و قواعد خطابه اختصاص داده است. علاوه بر موارد بديعي، چون مقابله، ازدواج الفاظ، استعاره، کنايه، تضمين، تجنيس، موازنه، سجع، لزوم ما لا يلزم و... ، عادات و رسوم عرب و عادات تازيان در سخن گفتن
1.. همان، ج۹، خ۱۵۸، ص۱۶۲.
2.. همان، ج۱۳، خ۲۳۸، ص۱۳۰.
3.. همان، ج۴، خ۵۷، ص۹۹.
4.. همان، ج۷، خ۱۱۵، ص۲۱۹؛ همچنين ر.ك: «جستاري در کنيه و فرهنگ عربي اسلامي».