موازنه اعم از سجع است، زيرا سجع يک وزن بودن کلمات فواصل است، به شرط يکسان بودن حرف آخر؛ مثل «قريب» و «غريب» و «نسيب» و مانند آن. اما در موازنه مثل «قريب» و «شديد» و «جليل» و ديگر کلمات هم وزن، گرچه در حرف آخر مشترک نباشند. هر سجعي موازنه است، ولي هر موازنهاي سجع نباشد. ۱ و ۲
فرق ديگر اين دو اين است که موازنه در نثر و نظم هر دو وجود دارد، ولي سجع خاص نثر است، گرچه به ندرت در شعر هم ميآيد. ۳ سجع در کلام امير بيان به حدي است که چنانچه آمد برخي مغرضان را مجال اشکالتراشي فراهم آورد و ابن ابي الحديد را به دفاع از بنيانگذار فصاحت در قريش واداشت، و صفحاتي را در باب جواز گفتن کلام مسجوع اختصاص داد. ۴ وي در جايي که واژه مورد استخدام امام را با آن ضبط نميشناسد، با زيرکي دليل آن استعمال خاص را در سجع کلام مييابد؛ به عنوان مثال، در سخن حضرت: «والحظوا الخَزْر و اطعنوا الشَزْر» . ضمن بيان معناي واژگان درباره «الخزر» و شکل آن ميگويد:
و الذي أعرفه «الخـَزَر» بالتحريک،... فإن كان قد جاء مسكّناً فتسكينه جائز للسجعة الثانية، و هي قوله: «و اطعنوا الشزْر». ۵
۲. ازدواج بين دو لفظ
ازدواج در علم بديع تجانس و تناسب دو واژه کنار هم، در وزن و روي است؛ ۶ مثل آيه (وَجِئْتُكَ مِن سَبَإِ بِنَبَإٍ يَقِينٍ( ۷ . برخي آن را همان مزاوجه دانستهاند، و آن هم شکل ساختن دو لفظ به وسيله ابدال يکي از حروف است؛ مثل اين گفتار: «ليرجعن مأزورات غير مأجورات». ۸ و چنان كه خواهد آمد، گويي ابن ابي الحديد نيز ازدواج و مزاوجه را يکي گرفته است، البته بدون اينکه نياز باشد لزوماً حرفي در اين ميان تغيير يابد؛ اما نمونههاي اين باب از علم بلاغت در نهج البلاغه:
الف. در شرح قول علی علیه السلام: «...في معادن الکرامة و مماهد السلامة...» ۹ شارح چنين ميگويد:
1.. همان، خ۴۵، ص۱۲۰.
2.. وي در فصلي خاص اشکال برخي را به سخن مسجوع گفتن علی علیه السلام مطرح کرده پاسخ ميدهد، که اگر سجع عيب باشد کلام خداوند سبحان چون داراي سجع است معيب خواهد بود، و پيامبر هم خطبههاي فراواني دارد که مسجع است (ر.ك: شرح نهج البلاغه، ج۱، خ۱، ص۱۳۳ـ ۱۳۷).
3.. جواهر البلاغه، ص۲ و ۳۵۱.
4.. شرح نهج البلاغه، ج۱، خ۱، ص۱۳۳.
5.. همان، ج۵، خ۶۵، ص۱۳۷.
6.. همان، ص۳۵۱؛ موسوعة علوم اللغة العربية، ج۱، ص۳۷۷.
7.. سوره نمل، آيه ۲۲.
8.. موسوعة علوم اللغة العربية، ج۱، ص۳۷۷.
9.. نهج البلاغه، خ۹۵.