ابنعطيه اندلسي نيز گفتار قاضيعياض در ردّ اين روايات را موافقانه آورده است. ۱
حسن بن علي سقاف گفتار عبدالله بن صديق را منعکس ساخته که در رسالهاي به صورت اختصاصي به بررسي مسأله هاروت و ماروت پرداخته است. او آراي موافقان، از جمله جلالالدين سيوطي را آورده و ميگويد:
با آنکه سيوطي اين حديث را با بيش از بيست طرق نقل کرده است، اما همه اين طرق شاذ و مردود است. ۲
در ميان عالمان شيعه، از همه صريحتر، علامه طباطبايي در اين زمينه اظهار نظر کرده و ضمن تأکيد بر مخالفت متن اين احاديث با آيات قرآن، ريشه آنها را اسرايليات و برساخته يهوديان دانسته است. بخشي از گفتار ايشان چنين است:
قريب به اين معنا در بعضى از كتب شيعه نيز از امام باقر( (بدون ذكر همه سند) روايت شده، سيوطى هم قريب به اين معنا را درباره هاروت و ماروت و زهره در طى نزديك بيست و چند حديث آورده كه ناقلان آن تصريح كرده اند سند بعضى از آنها صحيح است. و در آخر سندهاى آنها عده اى از صحابه از قبيل ابن عباس، ابن مسعود، على بن ابى طالب، ابى درداء، عمر، عايشه و ابن عمر، قرار دارند. با همه اين احوال، داستان، داستانى خرافى است كه به ملائكه بزرگوار خدا نسبت داده اند، ملائكه اى كه خداى تعالى در قرآن به قداست ساحت و طهارت وجود آنان از شرك و معصيت تصريح كرده است؛ آن هم غليظترين شرك و زشت ترين معصيت؛ چون در بعضى از اين روايات، نسبت پرستش بت، قتل نفس، زنا، شرب خمر به آن دو داده شده است، و به ستاره زهره نسبت ميدهد كه زنى زناكار بوده و مسخ شده است. اين خود مسخره اى خنده آور است؛ چون زهره ستاره اي آسمانى است كه در آفرينش و طلوعش پاك است و خداى تعالى در آيه: (الْجـَوارِ الْكُنَّسِ( به وجود او سوگند ياد كرده است؛ علاوه بر اينکه علم هيئت جديد، هويت اين ستاره را و اينکه از چند عنصر تشكيل شده، و حتى مساحت و كيفيت آن، و ساير شئون آن را كشف كرده است. پس اين قصه مانند قصه اى كه در روايت سابق آمد، به طورى كه گفته اند، مطابق خرافاتى است كه يهود براى هاروت و ماروت ذكر كرده اند. همچنين شبيه خرافاتى است كه يونانيان قديم درباره ستارگان ثابت و سيار داشتند... پس، از اينجا براى هر دانش پژوه خردمند روشن ميشود كه اين احاديث مانند احاديث ديگرى كه در مطاعن انبيا و لغزشهاى آنان وارد شده، از دسيسه هاى يهود خالى نيست. نيز كشف مى كند كه يهود تا چه پايه و با چه دقتى خود را در ميانه اصحاب حديث در صدر اول جا زده اند تا توانسته اند با روايات آنان، به هر طور كه بخواهند، بازى نموده، خلط و شبهه در آن بيندازند. البته ديگران نيز يهوديان را در اين خيانتها كمك كردند. ۳
تفسير نمونه نيز روايات هاروت و ماروت را آميخته با خرافات و افسانهها دانسته است. ۴
1.. المحرر الوجيز، ج۱، ص۱۸۷.
2.. صحيح شرح العقيدة الطحاوية، ص۳۸۷ ـ ۳۸۸.
3.. ترجمه تفسير الميزان، ج ۱، ص۳۶۰.
4.. تفسير نمونه، ج۱، ص۳۱۸.