داستان مشهور هاروت و ماروت از بيست طرق نقل شده که برخي از آن طرق، حسن است و گمان بطلان و بيپايگي اين طرق مردود است؛ چنان که حافظ ابنحجر آن را بيان داشته و گفته است هر کس بر اين قصه وقوف يابد، به تحقق آن يقين پيدا ميکند. ۱
ابنحجر عسقلاني از محدثان نامي اهلسنت از جمله کساني است که به شدت از صحت طرق اين حديث دفاع کرده و اشکالهاي ناقدان حديث را پاسخ داده است. بخشي از گفتار او چنين است:
در اصالت اين قصه برخي از عالمان پيشين و بيشتر متأخران اشکال کردهاند. البته از متکلم و فقيه [چنين اشکالي] شگفت نيست. تعجب از کسي است که خود را اهل حديث ميانگارد که چگونه روايتي با اين سندهاي قوي و کثرت طرق يا تباين اسناد را باطل يا يچزي در اين حد ميپندارد. در حالي که محدثان مدعياند که احاديث غريب يا احاديثي را که از چند جهت وارد شده، بايد تقويت کرد. به هر روي، اشکال در اين روايات سست است؛ زيرا به احاديث هاروت و ماروت عمل شده و به آن احتجاج ميکنند. ۲
آنگاه، ابنحجر منکران اين احاديث را برشمرده و دلايل آنان را مورد نقد قرار داده است. در پايان چنين نيز آورده است:
و العجب ممن ينتمي منهم إلى الحديث و يدعي التقدم في معرفة المنقول و يسمى عند كثير من الناس بالحافظ كيف يقدم على هذا النفي و يجزم به مع وجوده في تصانيف من ذكرنا من الأئمة بالأسانيد القوية و الطرق الكثيرة والله المستعان و أقول في طرق هذه القصة القوي و الضعيف و لا سبيل إلى رد الجميع فإنه ينادى على من أطلقه بقلة الاطلاع و الإقدام على رد ما لا يعلمه، لكن الأولى أن ينظر إلى ما اختلفت فيه بالزيادة و النقص فيؤخذ بما اجتمعت عليه، و يؤخذ من المختلف ما قوي و يطرح ما ضعف أو ما اضطرب، فإن الاضطراب إذا بعد به الجمع بين المختلف و لم يترجح شيء منه التحقق بالضعيف المردود. ۳
او همچنين در فتح الباري مدعي شده است که اين حديث با سند حسن به نقل از عبدالله بن عمر در مسند احمد بن حنبل آمده است. ۴
از جمله کساني که از صحت صدور اين روايات دفاع کرده، شيخ بهايي است که گفتار او را علامه مجلسي نقل کرده است. وقتي از شيخ بهايي درباره گفتار بيضاوي در نقد روايات هاروت و ماروت و حمل آنها بر رمز سؤال شد، وي بيضاوي را در اين رأي متأثر از ديدگاه فخر رازي دانسته، سپس دلايل رازي را به نقد کشيده، آنگاه چنين افزوده است:
اين قصه را همانگونه که علماي عامه از ابنعباس نقل کردهاند، علماي ما نيز از امام باقر( ـ چنانکه ابوعلي طبرسي در مجمع البيان آورده ـ نقل کردهاند؛ هر چند ميان آنچه عامه و
1.. فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج۱، ص۲۴۳.
2.. العجاب في بيان الاسباب، ج۱، ص۳۳۱ ـ ۳۳۲.
3.. همان، ص۳۴۰ ـ ۳۴۱.
4.. فتحالباري، ج۱۰، ص۱۹۱.