محقق شوشتري نيز ميگويد كه مدركي براي گفته ابنشهرآشوب نيافته است و ميگويد اين اشتباه و تخليطي از ابنشهرآشوب است. ۱
در مجموع، سيف بن عميره مورد تأييد و توثيق رجاليان است و توثيق خاص براي او وجود دارد.
۵. صالح بن عقبه
اينکه او صالح بن عقبه بن قيس است يا صالح بن عقبه بن خالد الاسدي، محل خلاف است. شيخ طوسي در كتاب رجال خود در اصحاب باقر علیه السلام و صادق علیه السلام و كاظم( صالح بن عقبه را ذكر كرده است. اما اينکه كدام يك از اينها صالح بن عقبة بن خالد الاسدي است و كدام يك صالح بن عقبة بن قيس، محل بحث است. ظاهراً منظور از آنكه در اصحاب باقر علیه السلام آمده، صالح بن عقبة بن خالد بوده و منظور، در دو جاي ديگر، صالح بن عقبة بن قيس؛ چرا که شيخ، هنگام ذكر صالح بن عقبه در اصحاب كاظم( گفته است كه وي همان كسي است كه از اصحاب صادق علیه السلام نيز بود و در اصحاب صادق علیه السلام نيز چنين گفته است: صالح بن عقبة بن قيس. پس معلوم ميشود كه منظور از اين دو جا همان صالح بن عقبة بن قيس است و منظور از آنکه در اصحاب باقر علیه السلام بود صالح بن عقبة بن خالد. ۲
در كتاب الفهرست هم شيخ صالح بن عقبهاي را معرفي كرده است كه معلوم نيست منظور از وي كدام يك از اين دو نفر است:
صالح بن عقبه له كتابان؛ اخبرنا بهما ابن ابي جيد، عن ابن الوليد، عن الصفار، عن محمد بن الحسين، عن محمد بن اسماعيل بن بزيع، عنهما. ۳
گفته شده كه با توجه به طبقات، بايد اين شخص صالح بن عقبه بن قيس باشد؛ زيرا نجاشي ذيل عنوان صالح بن عقبه بن خالد الاسدي گفته است كه محمد بن اسماعيل بن بزيع با واسطه محمد بن ايوب از صالح بن عقبه بن خالد روايت نقل كرده است. ۴ پس معلوم است كه در الفهرست منظور، صالح بن عقبة بن قيس است، نه او؛ ۵ چون واسطهاي بين او و محمد بن اسماعيل در الفهرست بيان نشده است.
با توجه به مطالب گفته شده، در مورد سند اول شيخ طوسي در مصباح و طريق دوم ابنقولويه در كامل الزيارات ميتوان چنين نتيجه گرفت كه صالح بن عقبه، به احتمال زياد، همان صالح بن عقبه بن قيس است؛ چرا که در اينجا محمد بن اسماعيل، بدون واسطه، از او روايت نقل كرده است. اما در طريق اول ابنقولويه شايد اين نتيجهگيري يقيني نباشد؛ هرچند چون صالح بن عقبه در هر دو طريق ابنقولويه وجود دارد، شايد بتوان گفت اگر اينها دو نفر بودند، ابنقولويه به يك نام، آنها را ذكر نميكرد.
1.. قاموس الرجال، ج۵، ص۳۷۸.
2.. اين تحقيق از كتاب معجم رجال الحديث آيةالله خويي نقل شده است. (ر.ک: معجم رجال الحديث، ج۹، ص۷۷ ـ ۷۸). البته كساني هم خلاف اين نظريه را دارند. (ر.ک: قاموس الرجال، ج۵، ص۴۶۴)
3.. الفهرست، ص۱۴۷.
4.. رسائل و مقالات، ج۳، ص۴۰۵.
5.. البته علامه شوشتري اين نظر را قبول ندارد. (براي مطالعه بيشتر ر.ک: قاموس الرجال، ج۵، ص۴۶۴)