۲. محمد بن موسي الهمداني
همان ابوجعفر محمد بن موسي بن عيسي است. عدهاي او را تضعيف كرده، برخي توقف كرده و فقط آيةالله خويي در معجم رجال الحديث تلويحاً او را توثيق كرده است.
ابن غضايري درباره او ميگويد:
ضعيف يروي عن الضعفاء. ۱
نجاشي ميگويد:
ضعفه القميون بالغلو و كان ابن الوليد يقول انه كان يضع الحديث و الله أعلم. ۲
در تفسير عبارت نجاشي بعضي مانند آيةالله خويي ميگويند كه از عبارت «و الله أعلم» ميتوان پي برد كه نجاشي درباره ضعف او توقف كرده است. ۳ در حالي كه محقق شوشتري ميگويد نجاشي فقط در واضعيت او شك داشته است، نه در ضعف او و عبارت «و الله أعلم» به قسمت «أنه كان يضع الحديث» مربوط است. ۴ محقق شوشتري ميگويد ضعف محمد بن موسي اتفاقي است و بزرگاني مثل ابنوليد، ابنبابويه، ابننوح، شيخ در الفهرست، نجاشي و ابنغضايري قايل به ضعف او بودهاند و تنها نجاشي و ابنغضايري در واضعيت او ترديد داشتهاند. ۵
آيةالله سبحاني منشأ تضعيف محمد بن موسي را ابنالوليد ميداند و ميگويد تضعيف ديگران هم به ابنوليد برميگردد و ضمناً قميها و در رأسشان ابنوليد عقايد و نظريات خاصي درباره ائمه داشتهاند (مثلاً سهو النبي را قبول داشتهاند) و هركس را كه با آنها هم نظر نبوده، به غلو متهم ميكردهاند. ايشان براي نمونه، جملهاي را به نقل از شيخ مفيد از ابنوليد نقل ميكند كه «اول درجة في الغلو نفي السهو عن النبي و الامام» و بعد از آن، نتيجه ميگيرد كه بعيد نيست تضعيف ابنوليد درباره محمد بن موسي به همين خاطر بوده باشد. ۶
در مجموع، اينکه آيةالله سبحاني گفتهاند ابن وليد به دليل اعتقاداتش محمد بن موسي الهمداني را تضعيف كرده است، يك حدس است و اصل در اين گونه موارد، اين است كه شهادت عالمان رجالي متقدم بر مبناي حس بوده است، نه اجتهاد. همچنين، طبق گفتههاي رجاليان، اگر شخصي مثل نجاشي كسي را رد كند، در صورتي كه مخالفي نداشته باشد، براي حكم كردن به ضعف او كافي است. آيةالله خويي نيز ذيل همين بحث ميگويد اين تضعيفات براي حكم كردن به ضعف محمد بن موسي كافي است. ۷
1.. مجمع الرجال، ج۶، ص۵۹.
2.. رجال النجاشي، ص۳۳۸، ش۹۰۴.
3.. معجم رجال الحديث، ج۱۷، ص۲۸۳، ش۱۱۸۴۷.
4.. قاموس الرجال، ج۹، ص۶۱۲، ش۷۳۱۳.
5.. همان.
6.. رسائل و مقالات، ج۳، ص۴۱۸.
7.. آيةالله خويي اين تضعيف را ميپذيرد، اما ميگويد: مگر اينکه [اين تضعيف] با توثيق ابنقولويه معارض است و نتيجه آن، عدم توجه به روايت محمد بن موسي الهمداني است؛ چرا كه يك توثيق با يك تضعيف تعارض كرده و وي مجهول الحال ميشود. (براي مطالعه بيشتر ر.ک: معجم رجال الحديث؛ ج۱۷، ص۲۸۳، ش۱۱۸۴۷)