هدف مقاله فعلي چنان بلند پروازانه نيست و تنها بر آن است تا بحثي مشخص درباره حديث «خيار خصال النساء» به دست دهد. حال، جاي اين پرسش است که آيا مضمون اين حديث، با همه قيودي که بدان افزوده شد، براي ذهنيت امروزي پذيرفتني است يا خير؟ اين حديث، به صراحت، براي زن و مرد دو نوع ارزش اخلاقي قايل شده است و کساني طي تلاشهايي که بخشي از آن گزارش شد، کوشيده تا اين حديث را پذيرفتني کنند. ليکن مسأله اصلي ـ که کمتر کسي بدان پرداخته و راهي براي حل آن پيش کشيده است ـ اين است که آيا اين حديث مروج دو نوع نظام ارزشي و اخلاقي نيست؟ و اگر هست، چنين کاري قابل دفاع است؟
براي پاسخ به پرسشهايي از اين دست، سه شيوه ميتوان در پيش گرفت: نخست، آن که به کمک يافتههاي علمي و زيستشناختي نشان داد که زن از نظر ماهيت، با مرد متفاوت است و به همين سبب نيز تابع ارزشهاي اخلاقي خاصي است؛ راه دوم، آن است که نشان داده شود مطالعات و تأملات جديد اخلاقي بيانگر ويژگي خاص و معيارهاي اخلاقي زنانه است؛ سوم، آن که مؤمنانه به اين حديث نگريسته شود و به دلايل ديني اثبات گردد که اين سخن معصوم است و منطبق بر قرآن و داوري او در اين باب حجت و مقبول است. در اين جا ميکوشيم تا اين سه شيوه را بيازماييم.
۳. علم و اخلاق جنسيتي
فراوان شنيده و خواندهايم که تحقيقات دانشمندان ثابت کرده است که توان عقلي زنان پايينتر از مردان است، يا وزن و حجم مغزشان کمتر از مردان، و يا احساساتشان نيرومندتر از آنان است. برخي از شارحان نهج البلاغه خواستهاند با استناد به واقعيتهاي زيستشناختي از اين دست، سخنان حضرت امير را در اين باره موجه کنند؛ براي مثال، مرحوم مصطفوي در توضيح نقصان عقول زنان ـ که در خطبه هشتاد آمده است ـ پس از بحث و ارائه مثالهايي نتيجه ميگيرد که عقل در اين حديث سه معنا ميتواند داشته باشد: فهم، درک و تشخيص. لذا ضعف عقل زنان يا به معناي «ضعف ضبط و حفظ است»، يا به معناي «ضعف تحمل يا احساس و عاطفه شديد» و يا به طور کلي و با الغاي خصوصيت به معناي «ضعف قدرت تشخيص» است. در هر حال، مقصود امام از اين حديث توهين به زنان نيست، بلکه واقعيتي را بيان ميکند که طبق آن، خداوند عقل را با حکمت خود:
مقداري را که صلاح دانسته، به جنس مرد عنايت فرموده و قدري کمتر از آن را به جنس زن. ۱
عبده نيز در شرح همين خطبه ميگويد که خداوند وظيفه سنگين بارداري و تربيت فرزندان را بر دوش زنان گذاشته است و آنان همين که از زايمان و تربيت فرزندي فارغ شدند، نوبت به فرزند بعدي ميرسد. بدين ترتيب، از اين کار رهايي ندارند. گويي وظيفه اختصاصي آنان همين امور منزلي است که محدود است و زير نظارت زوج قرار دارد. عقل آنان نيز به مقدار همين نيازي که دارند، به آنها داده شده است. ۲ مغنيه نيز اين قسمت را از سر موافقت نقل ميکند.
1.. مقام زن در قرآن و نهج البلاغه، ص۳۰- ۳۱.
2.. نهج البلاغه، شرحه و ضبط نصوصه الامام محمد عبده، ص۱۲۲.