سرانجام، او در اين مقدمه، استدلال ميكند كه چون قرآن حجّت و راهنماي انسانهاست و بدون آگاهي از تفسير و تأويل آن، حجّت بودنش عملاً تحقق نمييابد. پس كوشش براي فهم قرآن و آگاهي از تفسير و تأويل آن واجب است. ۱
در تفسير هر سوره، ابتدا نام سوره و سپس عدد آيات آن را بيان ميدارد، آنگاه، مكّي يا مدني بودن سوره را مشخص و اختلاف نظرها را در اين مبحث مطرح ميكند و آيات مكّي در سورههاي مدني و نيز عكس آن را معلوم ميدارد و گاه، به ذكر فضايل سورهها ميپردازد كه اندك است.
پس از آن، به تفسير آيهها ميپردازد. آيهها را به بخشهاي مختلف تقسيم و هر بخش را جداگانه تفسير ميكند. در تفسير هر قسمت، به تبيين معناي واژگان و مفردات آيه ميپردازد و به اين امر بسيار توجّه دارد و در سراسر كتاب در موارد محدودي به شعر شاعران عرب نيز توجّه و استشهاد ميكند.
او براي تفسير در نهايت اختصار به تشريح عبارتهاي موجود در آيهها ميپردازد و ذيل هر بخش، اقوال مختلفي را از صحابه و تابعان ميآورد و چون تفسير وي، تفسير روايي به شمار ميرود، در اكثر موارد، تفسير آيات را به همين نقل قولها محدود و منحصر ميسازد و معمولاً براي اين اقوال سندي ذكر نميكند.
سمرقندي، بيشتر به تبيين واژگان، شرح عبارتهاي موجود در آيات و توضيح و تفسير مفهوم كلّي هر آيه توجه دارد و از تفصيل و توسعه دادن سخن پرهيز ميكند؛ امّا از بيان وجوه اعراب و تبيين جنبههاي نحوي و صرفي آيهها غافل نميماند. به لحاظ اهميتي كه «مقوله نقل اخبار و روايات» در تفسير وي دارد، به اسباب نزول آيهها ـ كه چون ديگر متقدمان ۲ در تفسير بحرالعلوم نيز بر نقل متكي است ـ ۳ بسيار توجه ميكند. در مواردي نيز با قيد «قيل و يقال»، به سخناني اشاره ميكند كه به آن اعتماد ندارد يا اعتمادش اندك است. تخصّص اين دانشمند در فقه و اخلاق به نحوي محسوس بر تفسيرش تأثير گذارده است. ۴
از مباحث ديگر مطرح در تفسير سمرقندي موضوع قراءات و وجوه اختلاف قرائت واژگان قرآن كريم است كه از ميان قراءات مختلف، بنابر دليل، يكي از وجوه قراءات را ترجيح ميدهد.
سمرقندي به مقوله «تناسب آيات و سُوَر» و «تناسب آغاز و انجام سورهها» نميپردازد و اين مهم در تفسير وي جايگاهي ندارد. به مباحث عقلاني و كلامي، علي رغم تبحّر و نگاشتن كتابهايي در علم كلام، كم توجّه نموده است، لكن به مباحث فقهي در حدّ ضرورت پرداخته است. حاصل كلام، آن كه اين تفسير از تفاسير متوسط و روايي است كه در آن تفسير به روايت با تفسير به درايت درآميخته است، لكن چون جنبه نقلي آن بر جنبه عقلي ميچربد، جزء تفاسير نقلي طبقه بندي ميشود ۵ كه در قرن چهارم تأليف شده و همان ويژگيهاي مؤلّفات اين قرن را داراست.
1.. همان.
2.. الإتقان في علوم القرآن،ج۱، ص۱۱۴ ـ ۱۱۵.
3.. تفسير السمرقندي، ج۳، ص۴۲۱، ۴۲۷، ۴۵۹، ۵۰۶، ۵۲۳، ۵۲۵.
4.. همان، ج۲، ص۴۳۶ ـ ۴۳۸.
5.. التفسير و المفسرون، ج۱، ص۲۲۶.