ميبينيم که عالم معتزلي هم نامي براي اين فن بديع نميآورد، و آن ائتلاف الفاظ در عين اختلاف است، که به ضديت نوي و فرسودگي اشاره دارد که در عين اختلاف با هم يکجا جمع آمدهاند.
۴. التفات (صرف خطاب)
التفات در حقيقت، انتقال و رويکرد گوينده از اسلوبي به اسلوب ديگر است، و فايده آن اين است که سخن او بيشتر به دلها مينشيند، و براي شور و حال شنونده بهتر است و انگيزه استماع او ميگردد. ۱ لذا گاه در آن گفتهاند اين است که متکلم مطلبي را آغاز کند، پس به دليلي پيش از پايان مطلب باز گردد و به توضيحي يا رفع شکي در مخاطب يا ... بپردازد. ۲ گاه، نيز چنان كه ابن المعتز در تعريف التفات ميآورد ۳ ، همان مقصود است که شارح معتزلي به درستي آن را صرف خطاب نام کرد، و آن انصراف متکلم از سخن درباره غايب به سخن درباره مخاطب يا گونههاي ديگر اين انصراف است؛ اما نمونه صرف خطاب در نهج البلاغه: شارح در شرح اين فراز از خطبه امام: «مَا هِيَ إِلَّا الْكُوفَةُ أَقْبِضُهَا وَ أَبْسُطُهَا، إِنْ لَمْ يَكُنْ إِلَّا أَنْتِ تَهُبُّ أَعَاصِيرُكِ فَقَبَّحَكِ اللَّه» ۴ ميگويد:
قال على طريق صرف الخطاب: «فإن لم تكوني إلا أنت»، خرج من الغيبة إلى خطاب الحاضر، كقوله تعالى: (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ(، يقول: إن لم يكن لي من الدنيا ملك، إلا ملك الكوفة ذات الفتن، و الآراء المختلفة فأبعدها الله. ۵
۵. لزوم ما لا يلزم
لزوم ما لا يلزم ـ که در دو بيت شعر يا بيشتر، و دو فاصله نثر يا بيشتر از آن اجرا ميشود ـ آن است که حرف پيش از حرف روي در شعر يا پيش از آخرين حرف فاصله در نثر، در هر دو مساوي باشد؛ به گونهاي که قواعد علم قافيه آن را نميطلبد. ۶ از نامهاي ديگر آن «التزام» و «اعنات» است؛ از آن جمله است سخن خداي متعال: (فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ * وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ(. ۷ راء در اين دو آيه شريفه به منزله روي است و آمدن هاء لازم نبوده است، و آوردن آن از باب لزوم ما لا يلزم است.
سخندان اين باب از بديع را در کلامش به کار ميبرد تا تأثير موسيقيايي کلامش افزون گردد، و بر مهارت زبانياش دلالت کند. ۸ از جمله کساني که بسيار در اين امر مهارت داشت، ابوالعلاء
1.. بديع القرآن، پاورقي ص۱۴۳.
2.. همان، ص۱۴۳.
3.. البديع، ص۱۰۶.
4.. نهج البلاغه، خ۲۵.
5.. شرح نهج البلاغه، ج۱، خ۲۵، ۳۱۱.
6.. جواهر البلاغه، ص۳۵۳ ؛ موسوعة علوم اللغة العربية، ج۷، ص۵۲۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، خ۲، ص۱۴۰.
7.. سوره ضحى، آيه ۹ ـ ۱۰.
8.. موسوعة علوم اللغة العربية، ج۷، ص۵۲۹.