أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ( ۱ و آيه (وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ( ۲ نشان ميدهند که وجود پديدهها دو رو دارد: يکي، رويي که به طرف دنياست، ديگر، وجهي که به طرف خداي سبحان است. وجهي که رو به طرف دنيا دارد، اين است که به تدريج از قوه به فعل و از عدم به وجود درآيد، امّا وجهي که به طرف خداي سبحان دارد، اين است که هر چه دارد در همان اولين مرحله ظهورش داراست و هيچ قوهاي که به طرف فعليت سوقش دهد، در آن نيست. ۳
دو. با اين نظريه، در عين حاليکه معتقد به وجود دو عالم براي انسان ميشويم، با مشکل تکرار و تعدد وجود مواجه نميشويم؛ چون اين دو عالم دو وجه براي يک شيء هستند و با آنکه دو روي يک شيء واحدند امّا احکام هر کدامشان غير از ديگري است؛ همچنان که نظام حاکم بر اين دو عالم يکسان نبوده است و تقدم يکي بر ديگري هم از نوع تقدم زماني نيست.
سه. آيات مربوط به عالم ذر، براي انسان عالمي ديگر اثبات ميکند، غير از اين عالم مادي و تدريجي عالمي؛ که به نوعي مقارن اين عالم محسوس است و در عين حال، محکوم به احکام ماديت نيست و تقدمش بر عالم ما تقدم زماني نيست، بلکه تقدمش به نوعي ديگر از تقدم است؛ نظير آن تقدمي که از آيه شريفه ( أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ( ۴ استفاده ميشود. ۵
بر اساس اين سه نکته، علامه طباطبايي معتقد است که انسان دو رويکرد ملکي و ملکوتي دارد: عالم ملکي او تدريجي است و به تدريج به فعليت ميرسد و عالم ملکوتياش فعلي است و او در عالم ملکوتي عهدي با خدا بسته است.
اين بيان علامه در مورد عالم ذر مشکل تعارض عقلي را حل ميکند. ديدگاه او، در واقع، ديدگاه دوم، يعني نظريه تمثيل و قول به فطري بودن ميثاق را هم شامل ميشود؛ چرا که حجتي دروني غير از همان فطرت و عقل براي توحيد قايل نميشود، جز اينکه به همين حد اکتفا نميکند و مطلبي افزونتر از اين ديدگاه را هم دارد و آن اينکه اين عالم، وجه ديگري هم دارد که گفتگوي عنوان شده در آن عالم روي داده و از آن حکايت ميکند.
علامه براي اثبات ديدگاه خود ـ که نسبت به ديدگاه دوم زيادتي دارد ـ به نکتهاي که در روايات وجود دارد، اشاره و تأکيد ميکند و آن، اينکه گفتگوي ياد شده در آيه، سخن گفتن واقعي است و نه مجازي، و زبان حال است؛ چون بنا بر قول به فطري بودن ميثاق، پرسش و پاسخ ياد شده، صرفاً تمثيلي از وضع انسانها و زبان حال ايشان است. وي براي تأييد نظر خويش ـ که تکلم واقعي بوده ـ به روايتي استناد کرده که گفتگوي در ميثاق، مانند گفتگوي خداوند با موسي دانسته شده که حقيقي بوده است ۶ و از اين رو، بعد از نقل روايت مينويسد:
1.. سوره يس، آيه ۸۲.
2.. سوره قمر، آيه ۵۰.
3.. الميزان، ج۸، ص۳۲۰.
4.. سورة يس، آيه ۸۲.
5.. الميزان، ج۱۰، ص۱۰۵.
6.. تفسير العياشي، ج۲، ص۴۱.