عبارت بهتر، ذات معصومين ـ عليهم السلام ـ را از مرتبه خود بالاتر بَرَد.
مراد از اعتقاد به حلول، آن است كه شخصى معتقد به حلول روح خدايى در بدن افراد انسانى گردد.
و منظور از تناسخ، انتقال روح از بدنى به بدن ديگر در همين جهان مى باشد.
بعضى از گروههاى معتقد به حلول و تناسخ، ابتدا قائل به حلول روح خدايى در آدم ـ ع ـ يا پيامبر اكرم ـ ص ـ يا امام معصوم مى شدند و پس از آن به وسيله تناسخ، اين حلول را ادامه مى دادند تا آن را درباره همه رهبران خود، مانند ابوالخطاب و... اثبات نمايند.
و مقصود از اعتقاد به تفويض، آن است كه شخص قائل به مخلوق بودن پيامبر اكرم ـ ص ـ و حضرت على ـ ع ـ بوده، اما پس از خلق شدن آنها، آن دو را عهده دار آفرينش و روزى رساندن و ميراندن و زنده كردن بداند. به عبارت ديگر، قائل به واگذارى اين امور از سوى خداوند به پيامبر اكرم ـ ص ـ و حضرت على ـ ع ـ باشد؛ كه اين اعتقاد گروهى از غلات با عنوان مفوّضة بوده است. ۱
اعتقادات ياد شده يا بخشى از آنها از سوى گروههاى مختلف غلات در زمان ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ ابراز گرديد.
مثلاً مغيرة بن سعيد بَجَلى كه در زمان امام باقر ـ عليه السلام ـ مى زيست، ابتدا امام باقر ـ عليه السلام ـ را به حدّ خدايى رسانيد و آنگاه خود را به عنوان پيامبر و امام از طرف او به مردم معرّفى نمود. ۲
و نيز بعضى از عقايد خطّابيه كه از پيروان محمد بن مقلاص اسدى معروف به ابوالخطاب بودند، اين چنين بيان شده است:
۱ ـ اعتقاد به اينكه امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ خداست، اما نه اين جعفرى كه ديده مى شود، بلكه صورت اصلى او كه در آن عالم است.
۲ ـ اعتقاد به اينكه او ابوالخطاب را قيم و وصى خود و بلكه پيامبر از طرف خود قرار داده است.
1.رك به: علامه مجلسى ـ ره ـ، بحارالانوار ج ۲۵ ، تهران، كتابفروشى آخوندى.
2.مقالات الاسلاميين، ص ۶؛ تاريخ الامامية و اسلافهم من الشيعة منذ نشأة التشيع حتى مطلع القرن الرابع الهجرى، عبدالله فياض، چاپ سوّم: بيروت، مؤسسة الاعلمى، ۱۴۰۶ ق. ص ۱۱۶