يافت شود، يا نقد سند با نقد محتوايى تعارض كند؛ زيرا نقد محتوايى بر نقد سند ـ چنانچه پيشتر گفتيم ـ مقدم است.
در اين طريق، (بررسى وثاقت راويان) بايد سند متصل باشد و همه راويان از توثيق برخوردار باشند. ضعف و مجهول بودن راوى و همچنين ارسال خبر، مضر به اعتبار خبر خواهد بود. اين شيوه اى است كه متأخران تاكيد فراوان بر آن داشته اند، تا آنجا كه غالباً گمان برده اند تنها راه ارزيابى است. ولى عقلا اين شيوه را به عنوان يكى از راههاى ارزيابى باور دارند.
۲ ـ قبول از راويان برجسته
اگر حضرت امام خمينى مطلبى را از اوايل دوره قاجار نقل مى كردند، عقلا نمى پرسيدند «مروى عنه» ايشان چه كسى است و آيا در كتب رجال توثيق شده است يا نه. هيچ يك از اين سؤالها به ذهن شنوندگان نمى رسيد و خبر را قبول مى كردند. همين مطلب نسبت به يك مرجع تقليد برجسته نيز صادق است. يك رهبر سياسى مورد قبول مردم و يك مصلح اجتماعى نيز از چنين حيثيتى برخوردار است.
سبب اين امر عبارت است از اينكه نزد عقلا چنين ناقل برجسته اى كه از قدرت تميز بين اخبار درست و نادرست برخوردار است، و در نقل قولها به هر سخنى تكيه نمى كند، خود معيار ارزيابى است كه راويان قبل از او مورد مداقّه قرار نگيرند.
بلى؛ اگر محرز شد كه منبع نقل چنين راوى، غير قابل اعتماد است و اين راوى برجسته در اين نقل خاص دچار اشتباه شده است، از اين قاعده عقلايى مستثنى خواهد بود. به تعبير ديگر، معناى عقلايى بودن، اين است كه اصل اوّلى، قبول خبر آنهاست، مگر خلافش ثابت شود، يا اشتباه بيش از اندازه متعارف داشته باشند، كه در اين دو مورد قابل قبول نيست. و اين خود امرى عقلايى است.
اما اشتباه اندك، مثل اينكه راوى برجسته در دو يا چند مورد از راوى