امام رضا علیه السّلام عرضه کرد و آنچه را که امام رضا علیه السّلام بر آن مُهر تأييد نزد، کنار گذاشت تا بدانجا که مورد پرسش ديگر محدّثان واقع شد.۱
تاريخ حديث شيعه، گواه آن است که راويان و محدّثان راستين، در دورههاى بعد نيز اين شيوه را به کار بستند و از نقل آنچه با غلو آميخته بود، پرهيز کردند. راويان که نزديکترين افراد به ائمّه علیهم السّلام بودند. حسّاسيت نسبت به حديث را از ايشان، الهام گرفتند و در کنار شيوه متعارف دانشاندوزى، از منبع وحيانى علوم اهل بيت علیهم السّلام، بهره گرفتند و دستاورد نگاه نقّادانه و پرسشگرانه خود را نسبت به ميراث حديثى، با ايشان در ميان نهادند. راويان، افزون بر دقّت در اخذ حديث - که نخستين مرحله شناسايى جعل بود - و جدا کردن کسانى که قابل اعتماد بودند، از کسانى که چنين نبودند و قرائت سطر به سطر روايات نزد آنان، در مقابله نسخهها و کتابها با هم کوشيدند و نسخههاى جعلى، يا احاديث مدسوس در آنها را کشف کردند. مطالعه احاديث دو باب «آداب نقل حديث» و «عرضه حديث»، مىتواند اين ادّعا را اثبات کند.۲
پس از راويان، عالمان شيعى به رويارويى با جعل، استمرار بخشيدند. هجرت ابراهيم بن هاشم به حوزه قم و وجود محمّد بن يحيى عطّار در همين حوزه - که هر دو از شاگردان يونس بن عبد الرحمان، سالار پالايش حديث، هستند - و نيز ماجراهاى احمد بن محمد بن عيسى در قم (در قرن سوم) و جايگاه محمّد بن حسن بن احمد بن وليد (م ۳۴۳ ق) و شاگردش شيخ صدوق رحمه الله در همين حوزه، نشان از سرايت اين جريان مستمر از دوره حضور ائمّه علیهم السّلام به دوره غيبت دارد. کتاب الکافى به عنوان برونداد اين حوزه، براى اثبات اين امر، کفايت مىکند.
افزون بر حوزه قم که به سختگيرى در امر حديث و جدّيت در نقد آن شهره بوده، حوزه علمى بغداد که امتداد تاريخى حوزه کوفه به شمار مىرفت نيز با احاديث ساختگى برخورد کرده است. بغداد، پاىتخت جهان اسلام بوده و بزرگانى مانند شيخ مفيد و سيّد مرتضى و