۴۷۰.تاريخ بغداد- به نقل از زکرياى ساجى -: ابوالبخترى بر هارون الرشيد وارد شد. او قاضى بود و هارون هم در آن زمان، کبوتربازى مىکرد و به او گفت: آيا چيزى در اين باره به خاطر دارى؟ ابو البخترى گفت: هشام بن عروه از پدرش از عايشه برايم نقل کرد که پيامبر صلی الله علیه و آله کبوتربازى مىکرد! هارون گفت: از پيش من، بيرون برو. اگر اين نبود که او مردى از قريش است، برکنارش مىکردم.
۴۷۱.تاريخ بغداد- به نقل از ابو سعيد عقيلى که از شاعران و ظريفان بود -: هنگامى که هارون الرشيد به مدينه آمد، برايش گران آمد که با قباى سياه و کمربند، از منبر پيامبر صلی الله علیه و آله بالا رود. ابو البخترى [براى جرئت بخشيدن به هارون] گفت: جعفر بن محمّد علیه السّلام از پدرش برايم نقل کرد که جبرئيل نزد پيامبر صلی الله علیه و آله آمد، در حالى که قبايى به تن داشت و کمربندى خنجردار به کمر بسته بود.
۱۱ / ۱۵
حديثسازى در فضيلت شهرها
۴۷۲.سنن أبى داوود- به نقل از ابن حواله -: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کار به آنجا مىانجامد که سپاهيانى منظّم خواهيد بود؛ سپاهى در شام، سپاهى در يمن و سپاهى در عراق». به پيامبر صلی الله علیه و آله گفتم: اى پيامبر خدا! به من بفرما اگر آن روزگار را درک کردم، کدام را انتخاب کنم؟ فرمود: «به شام برو که گزيده خدا از زمين است و بندگان برگزيدهاش را به سوى آنجا بر مىگزيند. امّا اگر نمىخواهيد به آنجا برويد، به يمن خودتان برويد و از آبگيرهاى خودتان بنوشيد که خداوند، [حفاظت از] شام و اهالى آن را برايم به عهده گرفته است».