باشد؛ امّا عمل به دستورهاى اصلى، زيانهاى جانى و مالى پديد آورَد؟
پاسخ اين پرسش، در گرو توجّه به تاريخ صدر اسلام است. پس از سپرى شدن دوره کوتاه تسلّط همهجانبه پيامبر صلی الله علیه و آله، نگهبانان اصلى دين، کنار زده شدند و مؤمنان واقعى، در پرده رفتند. جاهليت کهن، در جامهاى نو، سر بر آورْد و در شام و سپس بغداد، بر تخت سلطنت نشست و چنان چيره شد که نه تنها عمل کردن، بلکه بيان برخى احکام واضح دين، جرم به شمار مىآمد و شهرت يافتن کسى به «جعفرى» و «علوى»، براى دستگيرى، شکنجه و حتّى قتل او، دليلى کافى مىنمود.
پس از قيام امام حسين علیه السّلام، قيامها و حتّى اعتراضهاى سادات حسنى و زيدى، به شدّت، سرکوب شد و امامان شيعه، يا از سخن گفتن منع شدند، يا زير فشارهاى خُرد کننده حکومت، ناگزير، به برخى همراهىهاى صورى و موافقتهاى ظاهرى با گفتمانِ چيره، تن دادند. آنان، سياست صبر و بردبارى را پيشه خود کردند و با کمال احتياط و با رعايت دهها مسئله جانبى، از بيان برخى حقايق، چشم پوشيدند تا ناچار نشوند از همه آنها دست بکِشند. آنان، گاه براى حفظ راويان، مخاطبان و حتّى خود يا براى پاسدارى از کيان شيعه، حکم نادرست قاضيان و حاکمان معاصر خويش را تأييد مىکردند يا مطابق نظر مفتيان آنان، پاسخ مىدادند. امامان علیهم السّلام، اين روش را آيين خود و پدرانشان دانسته، تقيّه را زره و سپر حفظ دين و ايمان خواندند و عمل به تقيّه را موجب سربلندى مؤمن مىديدند.
اين زمينه تاريخى، سبب پيدايش برخى احاديث شد که با احاديث اصلى و واقعى، متعارض بودند. گاه احاديثى که در فضاى خصوصى، يا عمومى صادر شده بودند، با احاديثى که در محيط اختناقآلود و زير فشار و تضييقات سياسى و اجتماعى عرضه شده بودند، با هم متعارض مىنمودند. تقيّه، وجه مهمّى براى توجيه اين تعارض است، هر چند در گستره و حجم آن، اختلاف است.
۱ - ۳ - ۱. گستره وقوع تقيّه
نمونههاى يافت شده تقيّه، محدوديت آن را نشان مىدهند. با بررسى تاريخ حديث، مىتوان