331
گزیده شناخت نامه حدیث

ديگر جارى ندانيم.

با توجّه به احاديث صريح در اين باره، مانند حديث نبوى: «إنَّ أحاديثَنا يَنسَخُ بَعضُها بَعضا کنَسخِ القُرآنِ»۱ و ديگر احاديثى که در باب آمده است، نمى‏توان منکرِ نسخ شد، هر چند ندرت و کمىِ نمونه‏هاى آن را نيز نمى‏توان انکار کرد. همچنين، نمى‏توان آن را تنها محدود به عصر نبوى نمود؛ زيرا کلينى در الکافى، حديثى نقل نموده که نسخ را به روزگار پسين نيز گسترش داده است. او از محمّد بن مسلم نقل کرده که به امام صادق علیه السّلام گفته است: چرا عدّه‏اى که گمان دروغ گفتن هم به آنها نمى‏رود، از فلان و بهمان کس از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله حدیثل نقل مى‏کنند، ولى از شما خلاف آن به ما مى‏رسد؟

امام علیه السّلام فرمود:

حديث هم مانند قرآن، نسخ مى‏شود.۲

منکران نسخ مى‏گويند: اگر حکمِ اوّل، بر اساس مصلحتى صادر شده، چرا از ميان برود؟ و اگر حکم دوم مصلحت داشته، چرا از ابتدا بيان نشده است؟ پاسخ، آن است که نسخ را «تخصيص زمانى» معنا کنيم. ناسخ، به عنوان دليل معارض و قوى‏تر، ظهور بَدوى منسوخ را در جاودانگى، از ميان مى‏بَرَد؛ ظهورى که برخاسته از ديدگاه عمومى و هميشگى ديدن احکام شرعى و ماهيت قانون‏گذارى است. اين، بدان معناست که حکمِ اوّل، از همان آغاز، زمان‏دار و موقّت بوده؛ امّا موقّتى بودن آن، بر طبق مصلحتى، مانند استوارى حکم و عمل همگان به آن، اعلام نشده که اين مسئله، در قوانين معمولى نيز متداول است. از ديگر مصالح، مى‏توان به آماده‏سازى جامعه براى پذيرش حکم نهايى و نيز دگرگونى نيازهاى جامعه‏اى که در حال تحوّل و پيشرفت سريع است، اشاره کرد. در اين صورت، مُرَجّح «أحدثيت» و «اخير بودن» را که در برخى روايت‏هاى باب به آن اشاره شده، مى‏توان ناظر به همين مسئله نسخ دانست. نمونه قابل ارائه، بيرون بردن گوشت حيوان قربانى شده در

1.. «احادیث ما، برخى، برخى دیگر را نسخ مى‏کنند، مانند قرآن» ر.ک: ح ۶۹۸.

2.. ر.ک: ح ۴۰۰.


گزیده شناخت نامه حدیث
330

ایشان علیهم السّلام، همچنين از رهگذر توجّه به احوال گوناگون رويدادها، تفسيرهاى متنوّعى از پرسش‏هاى راويان و مردمان مى‏آفرينند و احتمالات متعدّدى را در نظر مى‏آورند. ايشان، گاه در پاسخ به يک پرسش ساده، به زمينه‏هاى متفاوت و خاستگاه‏هاى متعدّد آن، توجّه مى‏کنند و جواب‏هاى مختلفى را ارائه مى‏دهند. يکى از احاديث همين مجموعه، نشان مى‏دهد که يک سؤال ساده در باره طلاق، مى‏تواند از سه موضع متفاوت، برخاسته باشد و از اين رو، سه جواب متفاوت آن، متناقض بنمايد۱. به ديگر سخن، چند پرسشگر، سؤالى مشابه هم مى‏پرسند، امّا در واقع، آنها تنها بخشى از موضوع را در سؤال خود گنجانده‏اند و بخش پنهان هر سؤال با ديگرى متفاوت است. امام علیه السّلام با توجّه به مجموع پيدا و پنهان ماجرا، پاسخ مى‏دهد و از اين رو، کسى که پرسش‏ها را يکسان پنداشته و انتظار پاسخ همسان داشته، پاسخ‏هاى امام علیه السّلام را متعارض مى‏بيند. همين مسئله، مى‏تواند به شکل آشکار، امّا با ظرافت، روى دهد. دو پرسشگر، سؤالى مى‏کنند که در نگاه سطحى، يکسان به نظر مى‏آيد، امّا در واقع، يکى نکته‏اى افزوده که ديگرى بِدان توجّهى نداشته است. در نتيجه، امام علیه السّلام دو پاسخ مى‏دهد که در نگاه ابتدايى، متعارض مى‏نمايند. حديث ديگرى از اين باب ناظر به اين گونه است۲.

۱ - ۲. نَسخ

حديث ناسخ، پايانِ اعتبارِ حکمى را اعلام مى‏کند که در دليل منسوخ، بيان شده است. در وجود نسخ، قبول و گستره آن اختلاف نظر وجود دارد. برخى، آن را معدوم يا نادر دانسته‏اند. برخى ديگر، دايره آن را وسعت داده و خاصّ و مقيّد را نيز نسبت به عامّ و مطلق، ناسخ خوانده‏اند. تفصيل‏هاى ديگرى نيز متصوّرند. براى نمونه، نسخ را تنها در دايره احکام حکومتى بدانيم که منوط به مصلحت‏هاى متغيّر و وابسته به زمان و مکان است يا آن را در عصر نبوى و به هنگام آغاز تشريع بدانيم و پس از تثبيت شريعت،

1.. ر.ک: ح ۳۹۴.

2.. ر.ک: ح ۳۹۵.

  • نام منبع :
    گزیده شناخت نامه حدیث
    سایر پدیدآورندگان :
    عبدالهادي مسعودي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1400/08/19
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1837
صفحه از 439
پرینت  ارسال به