بنگريد، مىبينيد که کسى در پى گونهاى فضيلتسازى بوده که با وجود انبوه سيلآساى فضائل واقعى، نيازى به آن نيست:
از ابن عبّاس: شبى نماز عشا را با پيامبر خدا صلی الله علیه و آله خوانديم. هنگامى که سلام داد، به ما رو کرد و فرمود: سپيدهدمان، ستارهاى از آسمان، فرود مىآيد و در خانه يکى از شما مىافتد. هر کس که اين ستاره در خانهاش بيفتد، وصى، جانشين و امام پس از من است. نزديک سر زدن سپيده که شد، همه ما به انتظار فرو افتادن ستاره در خانههايمان نشستيم و پدرم عبّاس بن عبد المطلّب، اميدش از همه بيشتر بود، امّا به هنگام سپيدهدمان، ستاره از آسمان، فرود آمد و در خانه على بن ابىطالب افتاد.۱
مىدانيم که اگر کوکب را به شهابسنگ هم تفسير کنيم، باز سقوط شهابسنگ بر خانه کوچک و زاهدانه على در درون مسجد پيامبر، چيزى از آن باقى نمىگذارد.
۲ - ۲ - ۷. تاريخ معتبر
تاريخ، در صورت اعتبار و صحّت، ما را از رخدادهاى گذشته، آگاه مىکند و به منزله کاشف واقعيت خارجى پيش از زمان حال است. از اين رو، حديث، هر گاه در مقام بيان وقايع اتّفاق افتاده باشد، نمىتواند با دادههاى تاريخىِ درست، در تعارض باشد. بنا بر اين، تاريخ معتبر، حقيقت را براى سنجش احاديث و گزارشهاى مرتبط با تاريخ، کشف و به عرصه مىآورد و معيارى براى نقد وقايع ادّعا شده در حديث را به دست مىدهد.
گفتنى است اندازه روشنى و قطعيت تاريخ، از يک سو و گوناگونى نکات متعارض در متن حديث با تاريخ، گاه تنها از اعتبار بخشى از حديث مىکاهد و گاه چنان است که به ساختگى بودن حديث، مىتوان حکم داد. همچنين نبايد شتابزده و بدون همراهى قرينههاى