خارجى را در پشتوانه خود داشته باشند، امّا به ارائه آن نيازى ندارند. از اين رو، در ظاهر، واقعيت آشکارى در دسترس ما نيست تا آن را کشف کنيم و حديث را با آن بسنجيم. براى نمونه، ما نمىدانيم و شايد نيازى هم نباشد که بدانيم چرا نماز مغرب سه رکعت قرار داده شده است و چهار يا پنج رکعت نيست، يا چرا بايد حمد را در قرائت نماز بر سوره ديگر، مقدّم بداريم؟
نکته. گفتنى است گاه دريافتهاى عقلى ما، قطعيت و اطمينان لازم را براى رد برخى احاديث ندارند، بويژه هنگامى که حديث سند صحيحى دارد، امّا محتواى آن ديرياب باشد و تضادّ آن با عقل به سادگى فهميده نشود. در اينگونه موارد، بايد با گردآورى نشانههاى گوناگون، حديث را به اعتبار يا بىاعتبارى نزديک کنيم و اگر در اين کوشش ناموفّق مانديم، از حکم قطعى به جعل، خوددارى ورزيم و آن را بسته به مقدار روشنى مخالفت عقل، دور از ذهن و غريب شماريم. در اين صورت، ممکن است حديث با ظهور نشانههاى ديگر به سراى اعتبار در آيد، هر چند اکنون معتبر نيست و لزوم عمل ندارد؛ زيرا با توجه به مخالفت اجمالى با عقل، اطمينانى به صدور آن نيست.
در پايان، به برخى نمونهها اشاره مىکنيم، اگر چه به دليل امتناع آدميان از پذيرش سخنانى که با عقل در تضاد آشکار هستند، احاديث ساختگىاى که به طور روشن و کامل با دريافتهاى عقلى متضاد باشند، فراوان نيستند.نمونه نخست، حديث منسوب به ابوهُرَيره است که از پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده:
خداوند، اسبى را آفريد و آن را دوانْد تا عَرَق کرد. آن گاه خود را از آن عَرَق آفريد.۱
نمونههاى ديگر، احاديثى هستند که دستاويز تشبيهگرايان و ظاهريان گشتهاند؛ کسانى که خداوند خالق را به مخلوقات خود، شبيه مىدانند و احکام جسم، مانند ديده شدن، رفت و آمد، يا سر و صدا داشتن را به او نسبت مىدهند. احاديث رؤیت خدا در عرفات۲، يا در