از ناحيه خطاپذيرى عقل و ديگر از سوى آموزههاى فراعقلى دين. ما با وجود پذيرش کارکرد عمومى و گسترده درست عقل، احتمال خطا را در آن، نفى نمىکنيم. هر چند اين خطاها، چندان فراوان نيستند که عقل را از حجّيت ساقط سازند و سخن سوفسطاييان را در بىاعتمادى بر عقل و بطلان دانستههاى بشر، بر کرسى بنشانند، امّا آن اندازه بودهاند که افرادى مانند ارسطو را وادار به ابداع منطق صورى براى حفظ شکل استدلال کند و غربيان را ناگزير از جستجوى نظام فلسفى و منطقى ديگرى براى حفظ درستى ماده استدلال نمايد.
قرآن و حديث نيز برخى زمينههاى خطاى عقل را در مادّه استدلال، مانند گرايشهاى شخصى و اجتماعى، تقليد از گذشتگان و بزرگان و خلط ظن و گمان با يقين و برهان گوشزد کردهاند۱. بدينسان تنها آن دسته از ادراکات عقلى حجّتاندکه همه عقلها با همه