حديث نيز معيارى کارا و فيصله دهنده است. اگر دو حديث با هم تعارض حل ناشدنى يافتند، به حديثى اعتبار مىبخشيم که هيچ گونه مخالفتى با قرآن نداشته باشد؛ حتّى مخالفت به شکل عموم و خصوص، يا اطلاق و تقييد که در حالت غيرتعارض، قابل حل است.
۲ - ۲ - ۲. سنّت
پيامبر گرامى اسلام و جانشينان برحقّ او، نزديک به سه قرن با مردم زيستند و گفتار و رفتار فراوانى از آنها مشاهده شد. راويان بسيارى نيز اين سخنان و کردارها را نقل کردهاند. از اين رو، گاه نقلهاى گوناگون، ما را از صدور گفتار، يا کردارى خاص از يک معصوم، مطمئن مىسازند که میتواند معيار سنجش ديگر نقلها باشد و نقلهاى نامطمئن و ناهمگون با خود را از اعتبار، ساقط کند.
نکته مهم در اين ميان، چگونگى و طريق حکايت اين سنّت فعلى، يا قولى است. به ديگر سخن، روايات ناقل سيره و سنّتى که مىخواهند نقلهاى ناهمخوان با خود را کنار بزنند و نادرستى آنها را آشکار سازند، بايد يک دسته به هم پيوسته را تشکيل دهند و يکديگر را تأييد کنند و يک مفهوم مشترک، ارائه دهند؛ زيرا پيشوايان دينى ما، نه سخنان متناقض مىگفتند و نه رفتارهايشان با يکديگر ناهمخوان بود.
آيات قرآن کريم و گفتار معصومان علیهم السّلام بر اعتبار سيره و سنّت، به عنوان يک معيار استوار در ردّ و پذيرش احاديث پيشوايان دين، تأکيد ورزيدهاند. قرآن، مؤمنان را به ارجاع موارد اختلاف به پيامبر صلی الله علیه و آله، فرمان مىدهد۱. مطابق با تفسير امام على علیه السّلام، اين حکم پس از فقدان پيامبر صلی الله علیه و آله، به سنّتِ مقبول همگان، سرايت مىيابد. حديث ثقلين، با معرّفى عترت پيامبر خدا صلی الله علیه و آله به عنوان همتراز قرآن، اعتبار اين معيار را به سيره و سخنان عترت پيامبر صلی الله علیه و آله، گسترش مىدهد و امامان شيعه نيز به صراحت، سخن و کردار خود را برگرفته از سيره پيامبر صلی الله علیه و آله مىدانند و احاديث خود