ابواب مختلف دانشنامه قرآن و حديث و نيز تک نگارىهايى مانند توسعه اقتصادى در قرآن و حديث، خِردگرايى در قرآن و حديث و...، مشاهده کرد. در همه اينها، احاديثِ موضوع اصلى، مانند عقل و موضوعات مرتبط با آن، مانند «لبّ» و «اُولو النُهى» و نيز موضوعات متقابل، مانند «جهل»، گردآورى و به هم تنيده شدهاند تا نظريه حديثى شکل گيرد.
در فرجام اين مرحله، گردآورى و نسبتيابى احاديث متعارض و مختلف نيز ضرور است. بسيارى از تغيير فهمها، پس از يافتن و مقايسه دو حديثى است که در ابتدا با هم متعارض به نظر مىرسند و پس از کنار هم نشاندن و دقّت در مفاد هر يک، مقيّد بودن، مختصّ حال اضطرار بودن، يا حتّى تقيّهاى بودن يکى از دو سوى تعارض را مىفهميم. تغيير مفهوم ظاهرى وجوب به استحباب و حرمت به کراهت و اين گونه تحوّل و تعميق فهمها نيز در گروى گردآورى احاديث مختلف و معارض است.
۲ - ۳. قرينههاى مقامى متصل (اسباب ورود حديث)
حديث، مانند هر متن ديگر، يک مجموعه بسته و بريده ازمحيط بيرونى خود نيست؛ بلکه حاشيهها و رشتههايى مرتبط با پيرامون خود دارد و معصومان علیهم السّلام، به گاه بيان سخن و پيام خود، به آنها ناظر بودهاند. وضعيت اجتماعى و تاريخى، فرهنگ و فضاى گفتگو، گفتمان حاکم بر جامعه و شخصيت و پرسشهاى نهفته در ذهن مخاطب، تأثير فراوانى در گويش و پيام حديث مىگذارند. بستر تاريخى و اجتماعى هر سخن و مکتبهاى فکرى مخالف و متفاوت، راز و رمز بسيارى از نقدها و جبههگيرىها را روشن مىکند و چرايىهاى ناظر به حديث را پاسخ مىدهد. حتّى يک قرينه کوچک حاکم بر مقام گفتگو، توان تبيين ابهامات متن را دارد و از اين رو، کاوش در منابع تاريخى، اجتماعى و هر منبع ناظر به حديث، به منظور آگاهى از زمينه صدور حکم و چرايى طرح مطلبى، يا ردّ انديشهاى از سوى گوينده حديث، لازم است و نسبت دادن مفاد حديث به وى بدون آن، مقبول نيست.
نمونههاى متعدّد و تجربههاى مکرّر، نشان مىدهند که آگاهى از سبب ورود حديث، مانند آشنايى با سبب نزول آيه، مىتواند ياريگرِ ما در درست فهميدن مقصود گوينده باشد. براى نمونه، حديث «من بشّرنى بخروج آذارَ، فله الجنّة»، به تنهايى مىتواند گونهاى تنفّر از