مرحله اوّل: فهم متن
پس از اطمينان نسبى به صحّت متن، نخست بايد مفردات آن و سپس ترکيبات و محتواى کلّ کلام، فهميده شوند. فهم مفردات، يعنى فهم دقيق و عميق يکايکِ واژهها با استفاده از کتابهاى لغت، غريب الحديث و کاربردهاى آنها در متون اصيل عربى. فهم ترکيبات نيز به معناى فهم نقشها و ارتباطهاى ميانکلامى است و از اين رو، فهم متن، خود به دو بخش تقسيم مىشود: يکى، فهم مفردات و ديگرى فهم ترکيبات.
الف - فهم مفردات
با توجّه به ساختار صرفى واژگان عربى و فصلبندى لغتنامههای عربى بر پايه مادّه کلمه، نياز است که هر واژه نامفهوم حديث را ريشهيابى کنيم، سپس به دنبال معناى آن در کتابهاى لغت، برويم. آن گاه، معناى ريخته شده در قالب و هيئت موجود در متن را تبیین کنيم. هر دو کار، يعنى تشخيص مادّه و هيئت کلمه، نياز به آشنايى با علم صرف دارد و با کار بست آن، معناى يک واژه را در کتابهاى لغت سراغ میگیریم. به تجربه ثابت شده است که مراجعه به چند کتاب لغت، ما را بهتر و دقيقتر، به گوهر معنايى مادّه مىرساند؛ معنايى که چون جانى واحد در هيئتهاى گوناگون مادّه جارى است.
کتابهاى لغت مورد استفاده، بايد کهن و معتبر باشند، زيرا گاه واژهها در گذر زمان، معانى متفاوتى مىيابند و ما وظيفه داريم معناى واژه را در عصر صدور حديث، به دست آوريم و اين، در گرو مراجعه به کتابهاى لغتى است که در عصر معصومان علیهم السّلام، يا نزديک به آن روزگار، نوشته شدهاند.
مراجعه به غريب الحديثها نيز لازم است. اين کتابها، شرح واژههايى را بر عهده دارند که لغتدانان، معناى خاصّ آن را در حوزه متون دينى، روشن نکردهاند. از اين رو، حديثپژوه که در پىِ فهم متنى خاصّ و متعلّق به فرهنگ دينى است، بايد به آنها نيز مراجعه کند؛ زيرا واژهها در فرهنگهاى متعدّد، مىتوانند معانى متفاوت بیایند. واژههاى نفاق و زکات، دو نمونه براى تفاوت معناى لغوى و معناى حديثى و قرآنى است.۱