را حفظ کردیم، شما هم آنها را حفظ کنيد».۱ اين توجيه هم بنا به دليلهای زیر باطل است:
الف - برخى اعراب، حافظه قوى داشتهاند، ولى اين موضوع، عموميت نداشته است. از این رو برخى پس از شنیدن احادیث و سخنان پيامبر، خواستار کتابت آن شده اند.۲
بسیاری از کسانى که در پىِ نوشتن حديث بودند، حافظهشان نیرومند نبود و آنها را از کتابت بىنياز نمىساخت. به گونه معمول کسى که خوشحافظه بود و نيازى به نگارش نداشت، در صدد ثبت و نگارش حديث نبود.
ب - قوّت حافظه و امکان حفظ کردن احاديث، مانع کتابت حدیث نیست؛ زيرا نگارش حدیث مىتواند به انگیزه نگهداری و باقى نهادن آن براى آيندگان باشد. پيامبر اکرم در توصيه به امير مومنان براى نگارش حديث، اين نکته را تذکر داده است.
ج - اگر وجود چنین حافظه های نیرومندی را بپذيريم، آنگاه میپرسیم: چرا این امر مانع نگارش قرآن نشد؟ گفتنی است توجّه به قرآن و حفظ آن، بسى بيشتر از حفظ حديث است ولی از بعثت تاکنون، نیرومندی حافظه، دستاویز ننوشتن قرآن نشده است.
۴. انتساب منع به پيامبر
برخى بر پایه روایت ابو سعید خدری، نهی از نگارش حديث را به پيامبر اکرم منتسب کرده اند.۳ ایشان بر آناند که عمل و منع خليفه اوّل و دوم را همسو با سخن پيامبر خدا بخوانند، ولی اين استدلال نيز به دلیل های زیر باطل است.
الف - بخارى و بعضى ديگر حديث را موقوف دانسته اند.۴ یعنی نهی از کتابت حدیث، از ابوسعيد خُدرى است و نه پيامبر اکرم.
ب - احاديث متعددی در جواز کتابت حديث از پيامبر اکرم نقل شدهاند که با روایت