187
گزیده شناخت نامه حدیث

ابوسعید خدری معارض و بر آن ترجیح دارند.۱ حتی می‌‌توان آنها را ناسخ این روایت دانست؛ زيرا پيامبر اکرم در روزهاى پايانى عمر مبارکش، خواستار آن شد که قلم و دوات بياورند تا براى آنان، نوشته‏اى بنويسد که به سبب آن، هيچ گاه گم‏راه نشوند.۲

د - دلیل مهم برای ردّ انتساب اين سخن به پيامبر اکرم، استدلال نکردن خلفا به ‌‌این سخن است. اگر چنین روایتی از پیامبر وجود داشت، خليفه اوّل و دوم، می‌‌توانستند براى توجيه عمل خود در منع از کتابت حديث، به آن استناد کنند، در حالی که تنها به بيان توجيهاتى از جانب خود پرداختند. روشن است که اگر پيامبر اکرم اين سخن را فرموده و از کتابت حدیث منع کرده بود، هيچ کس به عمل خلیفه اعتراض نمى‏کرد و آنان نيز در پاسخ اعتراض، با استناد به سخن پيامبر اقدام خود را به سادگى توجيه مى‏کردند. اگر چنین سخنی از پیامبر وجود داشت، هنگامى که خليفه دوم، تصميم به گِردآورى حديث گرفت، دست کم یک دو صحابی باید زبان به اعتراض می‌‌گشودند، درحالی که همه با تصمیم او موافقت کردند و هيچ يک کتابت حديث را انکار نکردند.۳ همچنین نهى پيامبر از نگارش متون اسرائيلى دستاویزی برای توجیه منع کلی از نگارش حدیث شده است. این نهی در گزارش‏هاى مرتبط با جلوگيرى خليفه دوم از نگارش حديث، از زبان وی نقل شده است.۴

پاسخ اینکه نهی مزبور، برای جلوگیری از ورود فرهنگ شفاهى يهود به جامعه اسلامى و نشانگر بى اعتمادى پیامبر به گزارش‏های حاکی از این فرهنگ تحریف شده است. پيامبر اکرم گرايش خليفه دوم به يهوديان و اعجاب او نسبت به متون يهودى را نپسندید و کتابت آنها را ناپسند ‏شمرد. اين ناپسندى می‌‌تواند ناظر به محتواى نادرست فرهنگ شفاهى يهوديان باشد که در آن روزگار، افسانه و واقعیت را به هم آميخته و نسبت‏هاى ناروا به خدا و پيامبران پيشين داده بودند. از این رو، نمى‏توان با استناد به اين نهی خاص، هر گونه نوشتن را ممنوع دانست و هر نوشته برگرفته از گفتار پيامبر اسلام را آتش زد، نوشته‌ها و سخنانی که

1.. ر.ک: صحیح البخارى: ج ۱ ص ۳۳ ـ ۳۵، کتاب العلم: ص ۶۵ ـ ۷۰.

2.. صحیح البخارى: ج ۳ ص ۱۱۵۵ ح ۲۹۹۷.

3.. ر.ک: شناخت نامۀ حدیث: ح ۴۷۰.

4.. ر. ک: مسند الشامیین: ج ۳ ص ۸۵ ح ۱۸۴۴، تفسیر ابن کثیر: ج ۴ ص ۲۹۷، کنز العمّال: ج ۱ ص ۳۷۲.


گزیده شناخت نامه حدیث
186

را حفظ کردیم، شما هم آنها را حفظ کنيد».۱ اين توجيه هم بنا به دليل‏های زیر باطل است:

الف - برخى اعراب، حافظه قوى داشته‏اند، ولى اين موضوع، عموميت نداشته است. از این رو برخى پس از شنیدن احادیث و سخنان پيامبر، خواستار کتابت آن شده اند.۲

بسیاری از کسانى که در پىِ نوشتن حديث بودند، حافظه‏شان نیرومند نبود و آنها را از کتابت بى‏نياز نمى‏ساخت. به گونه معمول کسى که خوش‏حافظه بود و نيازى به نگارش نداشت، در صدد ثبت و نگارش حديث نبود.

ب - قوّت حافظه و امکان حفظ کردن احاديث، مانع کتابت حدیث نیست؛ زيرا نگارش حدیث مى‏تواند به انگیزه نگهداری و باقى نهادن آن براى آيندگان باشد. پيامبر اکرم در توصيه به امير مومنان براى نگارش حديث، اين نکته را تذکر داده است.

ج - اگر وجود چنین حافظه های نیرومندی را بپذيريم، آنگاه می‌پرسیم: چرا این امر مانع نگارش قرآن نشد؟ گفتنی است توجّه به قرآن و حفظ آن، بسى بيشتر از حفظ حديث است ولی از بعثت تاکنون، نیرومندی حافظه، دستاویز ننوشتن قرآن نشده است.

۴. انتساب منع به پيامبر

برخى بر پایه روایت ابو سعید خدری، نهی از نگارش حديث را به پيامبر اکرم منتسب کرده اند.۳ ایشان بر آن‏اند که عمل و منع خليفه اوّل و دوم را همسو با سخن پيامبر خدا بخوانند، ولی اين استدلال نيز به دلیل های زیر باطل است.

الف - بخارى و بعضى ديگر حديث را موقوف دانسته اند.۴ یعنی نهی از کتابت حدیث، از ابوسعيد خُدرى است و نه پيامبر اکرم.

ب - احاديث متعددی در جواز کتابت حديث از پيامبر اکرم نقل شده‏اند که با روایت

1.. تقیید العلم: ص ۳۶ و ۴۰.

2.. در حجّة الوداع، شخصى به نام ابو شاه، نزد پیامبر آمد و درخواست کرد تا حدیث ایشان براى او نوشته شود. پیامبر خدا نیز به اصحاب خویش فرمود: «اُکتبوا لأبى شاه» (ر.ک: ح ۴۲۷).

3.. ر.ک: شناخت نامۀ حدیث: ح ۴۵۵.

4.. ر.ک: فتح البارى: ج ۱ ص ۲۰۸، تقیید العلم: ص ۳۲.

  • نام منبع :
    گزیده شناخت نامه حدیث
    سایر پدیدآورندگان :
    عبدالهادي مسعودي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1400/08/19
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1777
صفحه از 439
پرینت  ارسال به