۶ / ۵
گزارشهای منسوب به پیامبر در نهى از نگارش حديث
۲۶۷.پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: از قول من ننويسيد. هر کس چيزى غير از قرآن از من نوشته است، آن را محو کند. از قول من، حديث بگوييد که اشکالى ندارد.۱
۲۶۸.پيامبر خدا صلی الله علیه و آله: بنى اسرائيل، کتابى نوشتند و از آن پيروى کردند و تورات را رها کردند.
۲۶۹.مسند ابن حنبل- به نقل از ابوهُرَيره -: ما نشسته بوديم و آنچه را از پيامبر صلی الله علیه و آله مىشنيديم، مىنوشتيم که [از خانه] سوى ما آمد و فرمود: «چه مىنويسيد؟». گفتيم: آنچه از تو مىشنويم. فرمود: «آيا کتابى کنار کتاب خدا [مىنويسيد] ؟!». گفتيم: آنچه [از شما] مىشنويم [، مىنويسيم]. پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «کتاب خدا را بنويسيد، تنها کتاب خدا را بنويسيد. آيا کتابى ديگر غير از کتاب خدا [را نيز مىنويسيد] ! فقط کتاب خدا، را بنويسيد و آن را با چيز ديگرى در نياميزيد».
سپس ما آنچه را نوشته بوديم، در يک جا گِرد آورديم و آنها را سوزانديم. گفتيم: اى پيامبر خدا! آيا از قول شما حديث نقل کنيم؟ فرمود: «آرى. از قول من، حديث نقل کنيد که اشکالى ندارد. هر کس عامدانه بر من دروغ ببندد، بايد جايگاهش را از آتش برگيرد». گفتيم: اى پيامبر خدا! آيا از بنى اسرائيل، حديث نقل کنيم؟ فرمود: «آرى. از بنى اسرائيل هم حديث، نقل کنيد و اشکالى ندارد. زيرا شما از آنها چيزى نقل نمىکنيد، جز آن که شگفتتر از آن هم در ايشان هست».
۲۷۰.سنن أبى داوود- به نقل از مطّلب بن عبد اللّه بن حنطب -: زيد بن ثابت نزد معاويه رفت. وى حديثى را از او جويا شد و به فردى فرمان داد که آن را بنويسد. زيد به او گفت: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله به ما فرمان داد که چيزى از حديث ايشان را ننويسم. پس، آن را محو کرد.
۲۷۱.المصنّف، عبد الرزّاق - به نقل از زهرى از ابوهُرَيره -: وقتى عمر به خلافت رسيد، گفت: از پيامبر خدا، کم روايت نقل کنيد؛ مگر آن چيزهايى را که به آنها عمل مىشود. آيا اگر عمر زنده بود، مىگذاشت اين احاديث را برايتان روايت کنم؟! به خدا سوگند، در اين صورت، شلاق بود که بر پشتم نواخته مىشد.