از اين منظر، فردى متفاوت با کارگزاران و خلفای خوشگذران اموى بود که به دين کم توجه و از مجالس حديثى و علمى، دور بودند. اگر چه عمر بن عبد العزيز نيز غاصب خلافت محسوب مىشود و جايگاهى را تصاحب کرده بود که سزاوار آن نبود، ولى اقدامات او در اصلاح فرهنگ مسلمانان، اثرگذار بودند. سه اقدام فرهنگى مهم و اساسى او عبارتاند از:
۱. جلوگيرى از سبّ و لعن امير مؤمنان علیه السّلام؛
۲. باز گرداندن فدک به اهل بيت علیهم السّلام؛
۳. دستور به کتابت حديث.
اقدام اول و دوم او، اقدامى فرهنگى - اجتماعى بود که به نفوذ اجتماعى اهل بيت و فرهنگ شيعه، کمک شايانى کرد.۱ دستور او به کتابت و تدوين حديث نيز، تأثيرى بسزا بر ثبت و تدوين فرهنگ اسلامى، بويژه در حوزه حديث اهل سنّت نهاد و ناشايستگى اقدام حاکمان پيشين در منع از کتابت حديث را آشکار ساخت.عمر بن عبد العزيز، در نامههاى متفاوت به محدّثان اهل سنّت، درخواست نگارش سنن نبوى و متون حديثى را مطرح کرد. او در نامهاى به عالمان مدينه نوشت:«در حديث پيامبر خدا نظر و آنها را کتابت کنيد که من از نابودى دانش و مرگ دانشمندان، بيم دارم».۲
او در نامهاى جداگانه به قاضى مدينه، ابوبکر بن حزم (م ۱۲۰ ق)، نوشت: «در احاديث پيامبر خدا بنگر و آنها را کتابت کن که من از نابودى دانش و مرگ دانشمندان بيمناکم. غير از حديث پيامبر، چيزى را نپذير. بايد دانش [پيامبر] را آشکار کنيد و [در مجالس علم] بنشينيد و آموزش دهيد تا ناآگاهان، آن را فرا گيرند که دانش، نابود نمىشود، مگر آن که پنهان و سرّى باشد».۳
او به ديگر مناطق۴ و افراد ديگر۵ نيز نامه نوشت و خواستار کتابت حديث شد.۶
1.. براى آگاهى بیشتر، ر.ک: تاریخ حدیث شیعه: ج ۱ ص ۱۶۶.
2.. سنن الدارمى: ج ۱ ص ۱۳۳ ح ۴۹۴، تقیید العلم: ص ۱۰۶: «أن اُنظُروا حَدیثَ رَسولِ اللّه فَاکتُبوهُ...».
3.. صحیح البخارى: ج ۱ ص ۴۹، تقیید العلم: ص ۱۰۵: «اُنظر ما کانَ مِن حَدیثِ رَسولِ اللّهِ فَاکتُبهُ ...».
4.. ر.ک: تدریب الراوى: ج ۱ ص ۶۷.
5.. ر.ک: الطبقات الکبرى: ج ۷ ص ۴۴۷.
6.. براى آگاهى از مجموعه این گزارشها، ر.ک: سنن الدارمى: ج ۱ ص ۱۳۳، تقیید العلم: ص ۱۰۵ - ۱۰۶، تدریب الراوى: ج ۱ ص ۶۷ ـ ۶۸، تدوین السنّة الشریفة: ص ۱۵ ـ ۱۶.