همین دلیل در مدینه نگاه داشت.۱ ابوهُرَيره نیز میگوید: ما نتوانستيم روايات پيامبر را نقل کنيم تا آنگاه که عمر از دنيا رفت.۲ خلفاى بعدى نيز با استمرار اين روش، نقل روايات پيامبر را ممنوع کردند. عثمان، در روزگار خلافت خود اعلام کرد:«هيچ کس حق ندارد حديثى از پيامبر خدا کند، مگر آن که آن حديث را در زمان ابوبکر و عمر، شنيده شده باشد».۳
منع از نگارش و نشر حديث در دوره امویان نيز ادامه یافت. معاويه، فرمانی مانند عثمان ابلاغ کرد۴ و افزون بر آن دستور داد: «از پيامبر خدا، روايت نقل نکنيد».۵
درگذشت صحابيان و کشته شدن آنان در جنگها، سبب شد نسلهاى بعدى و نومسلمانان، با سنّت پيامبر،آشنا نشوند و آگاهى آنان از اسلام، به فرهنگ رسمى ارائه شده از جانب حاکمان محدود شود. بدینسان، منع از نگارش حدیث،در فرهنگ عمومى مسلمانان جای گرفت و نگارش حديث، ناپسند قلمداد شد. در این میان، سيره و سخن اهل بيت، مقابله با آن، بدون تنشزایی در جامعه بود. آنان خود، حديث پيامبر را نوشتند و اصحاب خويش را نيز به نوشتن حديث، ترغيب کردند.۶
۳. پیامدهای منع تدوين حديث
نگارش نيافتن حديث، پس از رحلت پيامبر شکل گرفت؛ در روزگار خليفه دوم و سوم، رواج يافت و در دوره بنى اميّه، به فرهنگ عمومى اهل سنّت، تبديل شد. پس از مدّتى و تا پایان قرن نخست هجری، نقل حديث نيز ممنوع گشت و زيان جبرانناپذيرى به فرهنگ و معارف اسلامى وارد آمد. اين سخن بدان معنا نيست که هيچ مکتوبى در طول اين دوره طولانى نود ساله، نگاشته نشده، يا هيچ نسخهاى از آن دوران، باقى نمانده است. طبيعى است که برخى افراد در خفا، يا در زمانها و مکانهايى خاص، کارى مخالفِ متعارف، انجام داده و
1.. ر.ک: المعجم الأوسط: ج ۳ ص ۳۷۸ ح ۳۴۴۹.
2.. سیر أعلام النبلاء: ج ۲ ص ۶۰۲ ش ۱۲۶، البدایة و النهایة: ج ۸ ص ۱۰۷.
3.. الطبقات الکبرى: ج ۲ ص ۳۳۶، تاریخ دمشق: ج ۳۹ ص ۱۸۰ ح ۷۹۶۵.
4.. ر.ک: صحیح مسلم: ج ۲ ص ۷۱۸ ح ۹۸، مسند ابن حنبل: ج ۶ ص ۲۸ ح ۱۶۹۱۰.
5.. ر.ک: شناخت نامۀ حدیث، ح ۴۵۸.
6.. ر.ک: ص ۱۵۵ (ترغیب اهل بیت به نگارش و نگاهداری کتاب).