الموضوعات ابن جوزى و اللآلى المصنوعة، اثر سيوطى نیز بيشتر مشتمل بر احاديث ضعيفاند و نه ساختگى. تفاوت ننهادن ميان احاديث ضعيف و احاديث موضوع، در کنار برخى تندروىهاى فرقهاى، سبب شده تا برخى افراد، تعداد احاديث جعلى را بيش از اندازه واقعى آن تخمين بزنند. اينان، به هر کتاب حديثى به ديده شک مىنگرند و با ارائه چند حديث غير مقبول، کتابهاى اصلى حديث را نيز نامعتبر جلوه مىدهند، در صورتى که تعداد احاديث موضوع خوانده شده در کتابهاى معتبر، کهن و اصلى حديث، بويژه کتب اربعه شيعه، اندک است. هر چند وظيفه ما پىجويى اين تعداد کم است، امّا اين، بدان معنا نيست که به يکباره و نسنجيده، از احاديث معتبر، چشم بپوشيم و خود را از معارف اهل بيت علیهم السّلام محروم کنيم. در اينجا نخست به صورت گذرا به تاريخچه و سپس به انگيزههاى حديثسازى مىپردازيم.
۱. تاريخچه حديثسازى
حديثسازى را مىتوان با پيدايش حديث، همعصر دانست، هر چند با توجّه به اسناد در دسترس، نمىتوانيم احاديثى ساختگى فراوانى را در عصر نبوى نشان دهيم. از اين رو، صدر حديث: «قَدْ کثُرَتْ عَلَىَّ الْکذَابَةُ فَمَنْ کذِبَ عَلَيَّ مُتِعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأَ مَقْعَدَه مِنَ النّارِ»۱ که تنها در منابع شيعى آمده، به معناى فراوانىِ نسبى در مقايسه با پاکى مطلق لازم الرعايه در ساحت قدس پيامبر صلی الله علیه و آله و نقل حديث است.
پس از پيامبر صلی الله علیه و آله نيز شاهد برخى حديث سازىهاى جزئى هستيم که جريان داستانسرايى و منبر وعظ و ارشاد پيش از خطبههاى نماز جمعه، بستر گسترش آن را فراهم کرد۲. پس از وفات بسيارى از ياران راستين پيامبر صلی الله علیه و آله و شهادت امام على علیه السّلام و سيطره