۳۹۹.الكافى- به نقل از منصور بن حازم -: به امام صادق علیه السّلام گفتم: دليلش چيست که گاهى من مسئلهاى از شما مىپرسم و پاسخ مرا در آن مىدهى، سپس، شخص ديگرى نزد شما مىآيد و در همان مسئله، پاسخ ديگرى به او مىدهى؟ فرمود: «ما به مردم، بر اساس فزونى و کاستى، پاسخ مىدهيم».۱
گفتم: ياران پيامبر خدا چه؟ آيا آنها از قول محمّد صلی الله علیه و آله، راست گفتهاند يا دروغ؟
فرمود: «راست گفتهاند». گفتم: پس چرا احاديث مختلف، نقل کردهاند؟
فرمود: «مگر نمىدانى که مردى خدمت پيامبر خدا صلی الله علیه و آله مىرسيد و مسئلهاى مىپرسيد و ايشان، پاسخ او را مىداد، سپس، بعد از آن، پاسخ ديگرى به او مىداد که آن پاسخ او را نسخ مىکرد. بنا بر اين، حديثى، حديث ديگر را نسخ کرده است».
۴۰۰.الكافى- به نقل از محمّد بن مسلم -: به امام صادق علیه السّلام گفتم: چرا عدّهاى که گمان دروغ گفتن هم به آنها نمىرود، از فلان و بهمان کس، حديثى از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله روايت مىکنند، ولى از شما، خلاف آن روايت به ما مىرسد؟ فرمود: «حديث نسخ مىشود همان گونه که قرآن، نسخ مىشود».
۳. تقيّه
۴۰۱.الكافى- به نقل از زُرارة بن اَعيَن -: از امام باقر علیه السّلام سؤالى کردم و پاسخم را داد. سپس مردى آمد و همان سؤال را پرسيد و ايشان، پاسخ ديگرى به او داد. بعد مرد ديگرى آمد و امام علیه السّلام، پاسخى خلاف پاسخ ما دو تن به او داد. چون آن دو نفر بيرون رفتند، گفتم: اى پسر پيامبر خدا! دو نفر عراقى از شيعيان شما آمدند و سؤالى کردند و شما به هر يک از آنها، پاسخى متفاوت از ديگرى دادى؟
فرمود: «اى زُراره! اين شيوه براى ما بهتر است و باعث بقاى بيشترِ ما و شما مىشود. اگر در موضوعى همداستان باشيد، مردم (غير شيعه)، سراغ شما مىآيند و اين، زندگى ما و شما را کوتاهتر مىکند».
زُراره گفت: سپس به امام صادق علیه السّلام گفتم: شيعيان شما چناناند که اگر ايشان را بر روى سرنيزه يا آتش گذاريد، مىپذيرند. با اين حال، از محضر شما با پاسخهاى متفاوت، بيرون مىروند؟ ايشان هم پاسخى همانند پاسخ پدر بزرگوارش به من داد.