ابن اثير۱ و ابن حجر۲ به اين نکته توجّه دادهاند.
گفتنى است افراط در اين امر، نيز مشکلاتى را در حديثپژوهى پديد مىآورد. یک نمونه، واژه «حلاب» در حديث عائشه:«کان النبيّ إذا اغتسل من الجنابة، دعا بشىءٍ نحو الحلاب...»است.۳ وى مىگويد: پيامبر هنگام غسل جنابت، ظرفى مانند «حلاب / ظرف شیردوشی» را مىطلبيده [و با آب درون آن غسل مىکرده] است.
ازهرى پنداشته که اين واژه، تعریب «گلاب» فارسى است. ابن حجر اين سخن را نقل، سپس آن را به درستى ردّ کرده است.۴
نکته ديگر، آن که آميختگى زبانى به گونه عکس نيز اثر گذار خواهد بود. براى مثال، در زبان فارسى که آميختگى فراوانى با زبان عربى دارد. گاه واژههاى اصيل عربى، با واژههاى فارسى، مشابهت مىيابند و به گونه نادرست فهميده و ترجمه مىشوند. برخى نمونههايى اين گونه از آسيب آميختگى را در کتاب آسيبشناسى حديث، بخش فارسى زدگى آوردهايم.۵
۳. خلط لغت و اصطلاح
معناى اصطلاحى، نتيجه تحوّل معنايى یک واژه عمومی نزد گروهى خاص است. گاه دستهاى از مردم يا دانشمندان يک علم خاص، معناى واژهاى را تغيير داده و آن را براى معناى مقصود خود، به کار گرفتهاند. اگر اين معناى جديد تفاوت چشمگيرى با معناى اصلى خود داشته باشد و مقصود متکلّم، معین نشود، دو گونه آسيب، محتمل است: نشاندن معناى لغوى به جاى معناى اصطلاحى و عکس آن.
۳ - ۱. نشاندن معناى لغوى به جاى معناى اصطلاحى
گاه واژهای ساده، بار فرهنگى مییابد و به صورت يک اصطلاح در میآید، امّا در برخى