۷ / ۲
موانع فهم حديث
الف - بدفهمی
۲۸۶.امام على علیه السّلام: حديث، تنها از چهار دسته به شما مىرسد و دسته پنجمى نداريم.... مردى که چيزى از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله شنيده، امّا آن را به معناى درستش نفهميده و در آن، دچار توهّم شده است، ولى قصد دروغ گفتن ندارد، بلکه آن حديث را در دست دارد، به آن معتقد است و عمل مىکند و نقلش مىنمايد و مىگويد: «من آن را از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله شنيدهام» و اگر مسلمانان مىدانستند که آن، توهّمى بيش نيست، آن را از او نمىپذيرفتند و اگر او خود مىدانست که آن توهّم است، آن را کنار مىافکند.
ب - تحريف لفظى
۲۸۷.معانى الأخبار- به نقل از احمد بن مبارک -: مردى به امام صادق علیه السّلام گفت: در حديثى روايت مىشود که فردى به اميرمؤمنان علیه السّلام گفت: من، تو را دوست مىدارم. امام علیه السّلام فرمود: «پوششى در مقابل فقر، آماده کن».
امام صادق علیه السّلام فرمود: «اين گونه نگفت؛ بلکه به او فرمود: "[با اين دوست داشتن] پوششى براى فقر و نيازت، آماده ساختهاى"؛ يعنى براى روز قيامت».
۲۸۸.كتاب من لا يحضره الفقيه: به امام صادق علیه السّلام گفته شد: مردم از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله روايت مىکنند که فرمود: «همانا صدقه، براى بىنياز و کسى که بدنى سالم و قادر به کار دارد، حلال نيست». امام صادق علیه السّلام فرمود: «[پيامبر صلی الله علیه و آله] فرمود: "براى بىنياز" [روا نيست] و نفرمود: "براى شخص سالم و قادر به کار"».
ر. ک: ص ۲۷۵ (فصل نهم: عرضه حديث / عرضه حديث بر امام صادق علیه السّلام / تصحيح حديث) و ص ۲۸۳ (عرضه حديث بر امام رضا علیه السّلام / تصحيح حديث).
ج - تحريف معنوى
۲۸۹.رجال الكشّى- به نقل از مفضّل بن عمر -: روزى فيض بن مختار نزد امام صادق علیه السّلام آمد و آيهاى را براى ايشان، قرائت کرد. من شنيدم که امام علیه السّلام، آن را تأويل کرد. فيض به امام علیه السّلام گفت: خدا، مرا فدايت کند! اين اختلاف ميان پيروان شما چيست؟ امام علیه السّلام فرمود: «چه اختلافى، اى فيض؟». فيض به امام علیه السّلام گفت: من در جلسههاى ايشان در کوفه مىنشينم و از شدّت اختلافشان در حديث، نزديک است که به شک بيفتم؛ امّا به نزد مفضّل بن عمر، باز مىگردم و او از چيزهايى مرا آگاه مىکند که جانم آسوده مىشود و قلبم به آنها آرام مىگيرد.
امام صادق علیه السّلام فرمود: «آرى. آن، همان گونه است که مىگويى، اى فيض! مردم، شيفته دروغ بستن به ما شدهاند، چنان که [گويى] خدا، آن را بر ايشان واجب کرده و چيزى جز آن از ايشان نمىخواهد. من به يکى از آنها حديثى مىگويم، امّا از نزد من بيرون نرفته، آن را به معناى ديگرى غير از معناى درستش، تأويل مىکند. اين، از آن روست که اينها با حديث ما و محبّت ما، آنچه را نزد خداست، نمىطلبند و با آن، تنها دنيا را مىطلبند و هر يک، دوست دارد که رئيس خوانده شود. هيچ بندهاى نيست که خود را بالا ببرد، مگر آن که خداوند، او را پايين مىآورد و هيچ بندهاى نيست که خود را پايين بياورد، جز آن که خداوند، بالايش مىبرَد و شرافتش مىبخشد. هر گاه حديث ما را خواستى، نزد اين فردِ نشسته برو» و با دستش به يکى از يارانش اشاره فرمود. از يارانمان (شيعيان) در باره او پرسيدم. آنها گفتند: او زُرارة بن اَعيَن است.