همچنين نمىتوان از توجّه به متضادهاى هر واژه، چشم پوشيد. بازشناسى معناى «جهل»، بدون آشنايى با معناى «عقل» و «علم»، ميسّر نيست و «جَلْع» و «وقاحت»، در کنار «حياء»، بهتر فهميده مىشوند. گاه نیز معصومان علیهم السّلام، خود به تبيين برخى واژهها پرداختهاند که مىتوان آنها را به عنوان گزارههاى تبيينى و تفسيرى، در فرآيند واژهشناسى سهيم کرد.۱
ب - فهم ترکيبات
متن، حاصل ترکيب معنادار و هدفمند واژههاست. فهم متن، نيازمند درک اين قالب و نسبت هر يک از اجزاى کلام با ديگر اجزاست. اين فهم، با يادگيرى دستور زبان (دانش نحو)، ميّسر است؛ امّا اين، همه کار نيست؛ گاه ترکيبهايى يافت مىشوند که جمله کاملى به شمار نمىآيند و به صورت اصطلاح درآمدهاند، و مفرد نيستند تا قابل جستجو در کتابهاى لغت باشند. معناى مجموع اين اصطلاحها، با مجموع معناى اجزاى آنها مساوى نيست، نمىتوانيم يکْيکِ اجزا و واژهها را معنايابى کنيم و در کنار هم بگذاريم و مجموع آنها را معناى مجموع بخوانيم. براى نمونه، معناى «تزويج مقام» و يا «أعطاک من جراب النورة»، با اين شيوه به دست نمىآيد. شيوه پيشنهادى براى درک اين اصطلاحات، گردآورى کاربردهاى متعدّد آنها و حدس زدن معناى آنها با استفاده از قرينههاى سياقى و سپس، ارزيابى آنها پس از نهادن معنا ميان عبارت و جمله است. کتابهاى غريب الحديث، گاه اين اصطلاحها را تبيين کردهاند.
آنچه کار را دشوار مىسازد، گشوده شدن پاى استعاره و مجاز به ترکيبات است. در مجاز، تخيّلى لطيف، نهفته است که درک آن را براى کسانى که با گوينده، تفاوت زمانى يا فرهنگى دارند، مشکل مىکند. شماری از سخنان پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سخنان امام على علیه السّلام در نهج البلاغة، اين هاله لطيف را دارند و از اين رو، فهم حديثى مانند «المْؤمِنُ مُوهٍ راقِعٌ»۲، نيازمند درک تصوير خيالانگيز نهفته در آن است؛ امرى که فرقه «ظاهريه» و «حشويه»، از آن محروم بودند و به تشبيه و تجسيم در باره ذات پاک خدای سبحان و تنگنظرى در معانى حديث و قرآن، گرفتار آمدند.
مرحله دوم: فهم مقصود
آنچه از متن فهميده مىشود، در موارد فراوانى با مقصود مؤلّف و گوينده سخن، يکسان است. او