اين استدلال از ابوسعيد خُدرى نیز نقل شده است.۱
اين توجيه نيز باطل است؛ زیرا
الف - فصاحت و بلاغت قرآن، در حدّى است که آن را از هر متن عربى، حتّى روايات نبوى، متمايز مىسازد. از اين رو، احتمال اختلاط و همگونى هيچ متن عربى با آن، وجود ندارد. عربزبانان، به گونهاى طبيعى از ابتدا، مجذوب بلاغت و فصاحت قرآن مىشدند و پذيرش رسالت پيامبر اکرم نيز گاه متأثّر از فصاحت و بلاغت قرآن بود. این جا نیز میتوان گفت که با وجود مجاز شدن نگارش حدیث در سده دوم هجری، اختلاط ادعایی، پديد نيامد.
ب - اينگونه صيانت از قرآن کريم، به حذف بخشى از معارف اسلامى مىانجامد. حتّى با احتمال اختلاط قرآن و حديث، بايد به گونهاى عمل شود که هم قرآن حفظ شود و هم حديث و سنت نبوی باقى بماند. به ديگر سخن، با فرض وجود اين مشکل، حذف کردن احاديث و جلوگيرى از نقل آنها، پاک کردن صورت مسئله است، نه حلّ آن.
ج - بنا بر نظريه صحيح محقّقان، قرآن کريم در زمان پيامبر اکرم به صورت کتاب و مصحف در آمده بود و اجزا، سورهها و آيههاى آن، مشخّص بودند و هيچ چيز با آن مخلوط نمىشد.
د - خداوند که خود صاحب قرآن است، وعده حفظ قرآن را داده و فرموده است:
(إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛۲
ما قرآن را نازل کرديم و قطعاً نگهدار آنيم).
بنا بر اين، نيازى به مصلحت انديشى و دلسوزى ديگران نبوده است.
۳. حافظه قوى اعراب برای حفظ کلام نبوى
به باور برخى، حافظه قوى اعراب، آنها را از نوشتن حديث، بىنياز مىکرد. اين گروه، معتقدند در زمان پيامبر اکرم، مسلمانان، حافظهاى بسيار قوى داشتند، به گونهاى که اشعار جاهلى، يا خطبههاى بلند پيامبر را با يک بار شنيدن حفظ میکردند، و نيازى به نوشتن نداشتند.۳ ابوموسى اشعرى و ديگران، به شاگردان خود مىگفتند: «همانگونه که ما احاديث