۲. بازگویی فضیلت از زبان مخالف: اعتماد به گزارش دشمن، عقلايى نيست، ولی اگر دشمنی مانند معاويه و عمرو بن عاص و دیگر ناصبیان، فضیلتی از امیرمومنان و اهل بیت را نقل کنند، اعتمادی دو چندان میآورد.
۳. آزمودن حدیث: برخى روايات، قایلیت تجربه کردن دارند، همچون روايات طبى که میتوان اثر بیان شده در آنها را در عمل آزمود و پاسخ مثبت را قرینهای برای افزايش اعتماد به متن روایت دانست.
کاربست ويژگىها و تطور تاریخی آن
مهارت در کشف ويژگىهاى مثبت و منفى هر روايت و برآیندگیری درست، به منظور کاربست آن، به اعتمادزايى یا اعتماد زدایی میانجامد. بر این پایه، ممکن است حديثی ضیعفالسند که از سوى چندین عالم کهن پذيرفته شده است، اعتبارى افزونتر از حديث صحيح السندى داشته باشد که مشهور عالمان آن را کنار نهادهاند.۱
در این میان و با وجود گوناگونی قرینهها و عوامل پديد آمدن اعتماد به روایت، راويان و سلسله سند حدیث، نقش ویژهای در پديد آمدن وثوق و اعتماد دارند. از اين رو، پرسش از معصومان درباره وثاقت برخى راويان يا اعلان وثاقت راويان خاص از سوى معصومان نمود دارد. افزون بر این، اندک بودن منابع حديثى در روزگار حضور ائمه، کوتاهی سلسله سند روایات و نبود تفاوتهای جدی ميان حوزههاى حديثى، زمینه توجه به وثاقت و اوصاف راوى را پررنگتر مینمود. این وضعیت با گذشت زمان، تغییر یافت.
در اواخر دوره حضور امامان و سدههاى اول غيبت، دستنوشتههای راویان، فراوان شد و گاه یک روایت یا مشابه آن در چند نسخه یافت میشد. همچنین نزديکى زمان نگارش آنها به صدور حدیث، دستيابى به قرائن همراه حدیث را در این سدهها آسان مىساخت. از اين رو، ملاک اعتبار روايت و اعتماد به صدور آن تا سده ششم هجرى، اطمینان حاصل از قرائن ايجابى و سلبى در منبع، راوى و محتوا بود.این شیوه برای