میکند بیان قرآن همهجانبه است و شامل تمامی ابعاد موضوعات میشود؛ چون اجزا و ابعاد موضوعات نیز مصداق «کل شیء» است.۱ البته چه بسا این جامعیت محتوایی حداکثری در اعم از ظاهر و باطن قرآن تجلی یافته باشد و مخصوص ظواهر آیات که در دسترس همگان است نباشد.
۴. نیاز به تفسیر موضوعی با وجود عقل و تجربه بشری
در بیشتر موضوعات برونقرآنیْ این اشکال مطرح میشود که به عنوان مثال، عقل بشر خود میتواند شاخصهای توسعه را به دست آورد؛ لذا نیازی نیست که قرآن به این موضوعات بپردازد؛ بنا بر این، بررسی چنین موضوعاتی در قرآن نتیجهای جز تحمیل یافتههای عقل بشری بر آیات ندارد. یا به عنوان مثالی دیگر، قرآن مدل اداره حکومت را به عقل بشری سپرده است؛ بنا بر این، بررسی مدل حکومت در قرآن کریم نتیجهای دربر نخواهد داشت.
در پاسخ باید گفت که خِرد انسانی در قرآن کریم مورد تأیید و تأکید است؛ چنان که یکی از اسباب نجات آدمی، معرفت عقلی است:
(وَ قالُوا لَوْ کنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کنَّا فی أَصْحابِ السَّعیرِ).۲
و گويند: «اگر شنيده [و پذيرفته] بوديم يا تعقّل کرده بوديم در [ميان] دوزخيان نبوديم.»
لذا خرد بشر برخی اصول، ماهیت، راهبردها و راهکارها و آفات موضوعات ملموس انسانی را میتواند درک نماید؛ اما این گونه نیست که این ادراک اولاً تمامی موضوعات انسانی را شامل گردد و ثانیاً مصون از خطا باشد و ثالثاً سریعالحصول باشد.
بنا بر این، لازم است حتی در موضوعاتی که عقل بشر شانیت ادراک جوانب آن