پاسخ
این اشکال برخاسته از تصور خام از تفسیر موضوعی است. تصور کسی که چنین اشکالی میکند، این است که در تفسیر موضوعی آیات مربوط به یک موضوع به شکل فهرستی گردآوری می شوند و نظمی جدید و بشری بر آیات قرآن حاکم می شود؛ آنگاه آیات بر اساس ترتیب جدید، قرائت و تک تک تفسیر میشوند.
در حالی که این، ظاهر کار تفسیر موضوعی است. آیات در تفسیر موضوعی، در همان بستر اصلی و متواتر خود فهم و تفسیر میشوند و اصلاً درصدد اینجا نظم جدیدی میان آیات همموضوع نیست. در این گونه تفسیر موضوعی، اگر آیات فهرست و گزینش میشوند، برای ایجاد حضور ذهن بهتر نسبت به آیات موضوع است تا در مرحله نظریهسازی و توصیف دیدگاه قرآن، به تمام ابعاد مطرح در آیات مختلف توجه باشد و گرنه گردآوری آیات ضرورتی نداشت.
بنا بر این، در تفسیر موضوعی مرز سورهها، نظم تعبدی و اعجازآمیز آیات لحاظ و منبعی برای تحقق هدف قلمداد میگردد و درصدد ساخت سورهای جدید از آیات متحدالموضوع نیست.
۴. بیسابقه بودن تفسیر موضوعی
برخی دلیل جایز نبودن تفسیر موضوعی را این دانستهاند که اگر این گونه مطالعه قرآن جایز و صحیح بود، باید از سوی معصومان علیهم السلام مطرح میشد یا دستکم باید در طول تاریخ طولانی تفسیر در میان مفسران مسلمان مورد توجه قرار میگرفت. بنا بر این، چون چنین اتفاقی نیفتاده است، با وجود این که مطالعات موضوعی امر دور از ذهنی نیست، به شکل اجمالی کشف میکنیم تفسیر موضوعی تالی فاسد داشته که مورد اهتمام واقع نشده است.۱