بنا بر این، در نظریهپردازی ـ به هر شیوهای که انجام گیرد ـ پنج کار اصلی صورت میگیرد: شناخت متغیرهای مؤثر از متغیرهای غیر مؤثر، شناخت نوع رابطه میان متغیرهای مؤثر، تعلیل رابطهها، مفهومسازی، ارائه نظریه در کوتاهترین و روشنترین جملات.
گفتنی است مراد از مفهومسازی این است که برای بیان نظریه لازم است مفاهیم جدیدی که کشف یا خلق شدهاند تشریح و سپس با اصطلاحات مناسب کدگزاری شوند تا عملیات نظریهسازی تسهیل گردد. به دیگر بیان هر نظریهای باید عناصر و ادبیات مورد نیاز خود را نیز خلق کند.
ه ـ تفاوت نظریهپردازی قرآنی با نظریهپردازی تجربی
روش نظریهپردازی تجربی ـ که بیشتر نظریهپردازیهای علمی را تشکیل میدهد ـ به دو گونه انجام میگیرد: روش استقرایی و روش قیاسی.۱ روش استقرایی ـ که مبتنی بر استقرای موارد جزئی و رسیدن به یک نظریه کلی است ـ دارای این مراحل است:
۱. شناسایی همه ویژگیهای پدیده مورد نظر؛
۲. بررسی و اندازهگیری ویژگیها در موقعیتهای مختلف؛
۳. تحلیل دادههای جزئی به منظور کشف الگوهای منظم؛
۴. صورتبندی الگوهای کشف شده در قالب عبارتهای نظری.
روش قیاسی نیز چهار مرحله دارد:
۱. مشاهده، بررسی و مطالعه یک یا چند پدیده مرتبط (شناسایی موضوع)؛
۲. ارائه یک یا چند فرضیه برای پیشگویی ارتباط میان متغیرها (فرضیهسازی)؛
۳. انجام آزمایشهای لازم برای بررسی صحت فرضیهها (آزمون)؛
۴. تأیید، اصلاح یا رد فرضیهها (انتخاب).